کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایزاغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایزاغ
لغتنامه دهخدا
ایزاغ . (ع مص ) (از «وزغ ») پاره پاره کمیز انداختن ناقه و آن حوامل را باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اخراج البول دفعةً دفعةً. (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
ایزاع
لغتنامه دهخدا
ایزاع . (ع مص ) (از «وزع ») در دل افکندن . (ترجمان القرآن ). الهام دادن . || برآغالانیدن بچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پراکندن . || پاره پاره بول انداختن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به ایزاغ شود. || تقسیم کر...
-
اخراج
لغتنامه دهخدا
اخراج . [ اِ ] (ع مص ) بیرون کردن .بیرون کشیدن . بیرون آوردن . نقیض ادخال : دی شوی بینی تو اخراج بهارلیل گردی بینی ایلاج نهار. مولوی .وجه بیرون رفتن عقل از سر عاشق مپرس کرد نافرمانی سلطان ز شهر اخراج شد. نسبتی .- اخراج ساختن ؛ دفع کردن . رد کردن . ب...