کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تورج
فرهنگ نامها
(تلفظ: turaj) (پهلوی) نام پسر بزرگ فریدون ؛ همان تور که توران منسوب به اوست ، چنانکه ایران منسوب به ایرج است .
-
قوچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) quč گوسفند شاخدار جنگی: ◻︎ چه خواهند از جان هم این دو قوچ / که جنگیده با هم سرِ هیچوپوچ (ایرجمیرزا: ۱۵۸).
-
ناهار کردن
لغتنامه دهخدا
ناهار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناهار خوردن . طعام خوردن به نیمروز : در دکان چلوی با وی ناهار کنم .ایرج .
-
تضلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazlil ۱. گمراه ساختن: ◻︎ اگر نه امرش، نامی نبود از معروف / اگر نه نهیش، بودند خلق در تضلیل (ایرجمیرزا: ۳۵).۲. به ضلالت و گمراهی نسبت دادن.
-
شریفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: شریفَة، مؤنثِ شریف] [قدیمی] šarife = شریف: ◻︎ از هیئت شریفهٴ نسوانِِ دی که باد / بر هیئت آفرین و بر این هیئتآفرین (ایرجمیرزا: ۱۹۸).
-
وه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، شبهجمله) ‹واه› vah در هنگام تعجب از خوبی و زیبایی چیزی گفته میشود: ◻︎ وه چه خوب آمدی صفا کردی / چه عجب شد که یاد ما کردی (ایرجمیرزا: ۲۰۴).
-
غلامحسین میرزا
لغتنامه دهخدا
غلامحسین میرزا. [ غ ُ ح ُ س َ ] (اِخ ) قاجار، ملقب به صدرالشعرا فرزند ملک ایرج میرزا شاعر معروف است که در اواخر قرن سیزدهم در تبریز اقامت داشت و از ملازمان مظفرالدین شاه قاجار بود و لقب صدرالشعرا را نیز مظفرالدین میرزا به وی داده بود. (از مقدمه ٔ دیو...
-
سد کردن
لغتنامه دهخدا
سد کردن . [ س َک َ دَ ] (مص مرکب ) بستن و استوار کردن : از چه کنی سد در داد و ستدفایده در داد و ستد میرسد. ایرج میرزا.رجوع به سد شود.
-
پلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] palm ۱. خاک: ◻︎ کجا تور و کجا ایرج کجا سلم / اجل پاشید بر رخسارشان پلم (زراتشتبهرام: مجمعالفرس: پلم).۲. گَرد.۳. کاجیره.
-
مکیا
واژهنامه آزاد
همان «ماکا» یا «مکه»، قدیمی ترین نام بلوچستان بوده که در کتیبه های بیستون و تخت جمشید ثبت شده است؛ هرودوت آن را مکیا یا میکیان خوانده است. (ایرج افشار، بلوچستان و تمدن دیرینۀ آن).
-
کین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kēn] [قدیمی] kin ۱. بغض و دشمنی که انسان در دل نگه دارد؛ دشمنی؛ عداوت؛ کینه.۲. جنگ.۳. انتقام.〈 کین ایرج: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو کردی «کین ایرج» را سرآغاز / جهان را کین ایرج نوشدی باز (نظامی۱۴: ۱۸۱).〈 ک...
-
منوچهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: manučehr) به معنی ' از نژاد و پشت منوش' [منوش یکی از ناموران قدیم] ؛ (در اعلام) منوچهر از خاندان ایرج یکی از پادشاهان پیشدادی است ؛ اسم خاندان وی در اوستا ' ائیریاو ' آمده است ، یعنی یاری کنندهی ایرانیان .
-
ماهآفرید
فرهنگ نامها
(تلفظ: māh āfarid) این واژه به معنی آفریدهی ماه (آفریدهی فرشته نگهبان) است ؛ (در اعلام) نام دختر تور ، نام دختر بزرگ برزین و نام همسر ایرج و مادر بزرگ منوچهر پیشدادی .
-
طوج
لغتنامه دهخدا
طوج . [ ] (اِخ ) لغتی در تور. حمزه ٔ اصفهانی یکی از فرزندان فریدون را که در کتب ماتور مینویسند طوج آورده است : و قسم فریدون مملکته بین ثلثة اولاده و هم سلم و طوج و ایرج . (سنی ملوک الارض حمزه ٔ اصفهانی ).
-
ورجلا زدن
لغتنامه دهخدا
ورجلا زدن . [ وَ ج َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بیرون جستن . (از دام ، ورطه ، لجنزار، باتلاق ) : خواست نیفتاده به دام بلاخیزد و زآن ورطه زند ورجلا.ایرج میرزا.