کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایرانمهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایرانمهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: irān mehr) (ایران + مهر = مهربانی و محبت ، خورشید) ، نماد مهر و محبت ایرانی ، خورشید ایرانی ؛ (به مجاز) مهربان و زیبارو .
-
واژههای مشابه
-
ایران
فرهنگ نامها
(تلفظ: irān) نجد (فلات) ایران ، کشور (مملکت) ایران ، آزادگان.
-
آیران
لغتنامه دهخدا
آیران . (اِخ ) ایران .
-
ایران
لغتنامه دهخدا
ایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کلمات آریا، آ...
-
ایران
دیکشنری فارسی به عربی
بلاد فارس
-
مهر
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعشق، عاطفه، عشق، عطوفت، لطف، محبت، مودت، مهربانی ≠ جور، قهر، کین ۲. آفتاب، خور، خورشید، شمس، شید، میترا ≠ ماه ۳. مهرماه، میزان
-
مهر
واژگان مترادف و متضاد
۱. توقیع ۲. خاتم ۳. داغ ۴. پرده بکارت ۵. قالب ۶. کیسه زر مهمور ۷. ضبط
-
مهر
واژگان مترادف و متضاد
صداق، طابع، طباع، کابین، کاوین، مهریه
-
مهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehr) محبت و دوستی ، مهربانی ؛ خورشید ؛ (در گاه شماری) ماه هفتم از سال شمسی ؛ روز شانزدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم ؛ (در عرفان) محبت به اصل خود با علم و آگاهی از یافت مقصد .
-
مهر
فرهنگ واژههای سره
نشان
-
مهر
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) کابین ، مهریه .
-
مهر
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) 1 - آلتی از جنس فلز یا لاستیک که روی آن اسم شخص یا بنگاهی را نقش می کنند و از آن به جای امضاء در پای نامه ها و قراردادها استفاده می کنند. ؛ ~و موم کردن الف - بستن چیزی از طریق موم چسباندن به در آن و بعد مهر زدن به موم به طوری که به جز فرد...
-
مهر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) 1 - آفتاب ، خورشید. 2 - دوستی ، مهربانی . 3 - نام ماه هفتم از سال شمسی . 4 - نام روز شانزدهم از ماه مهر که ایرانیان جشن مهرگان را در این روز بر پا می دارند.
-
مهر
لغتنامه دهخدا
مهر. [ م َ ] (ع اِ) کابین . (دهار). کابین و آن نقد و جنسی باشد که در وقت نکاح بر ذمه ٔ مرد مقرر کنند. (از برهان ) (از غیاث ) (از آنندراج ). صداق ، و آن مال یا نفقه ای است که انتفاع از آن شرعاً جایز باشد و آن را برای زن قراردهند معجلاً یا مؤجلاً. ج ،...