کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایرانی الاصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایرانی الاصل
برابر فارسی
ایرانی تبار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایرانی الاصل
فرهنگ واژههای سره
ایرانی تبار
-
واژههای مشابه
-
Gazella subgutturosa
غزال ایرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان با بدن قهوهای روشن که به سمت شکم تیرهتر میشود و نواحی زیرین بدن آن سفید و دم آن سیاه است
-
Ziziphora persica
کاکوتی ایرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای کاکوتی به شکل علفی یکساله پوشیده از کرکهای کوتاه زبر با ساقۀ به ارتفاع 5 تا 20 سانتیمتر و معمولاً در محل گرهها دارای انشعاب و با برگهای خطی و سرنیزهای یا بیضوی باریک و گلآذین سنبلۀ انتهایی آن تخممرغی باریک و جام گل آن ...
-
واصف ایرانی
لغتنامه دهخدا
واصف ایرانی . [ ص ِ ف ِ ] (اِخ ) میرزا محمدامین واصف ایرانی از شاعران است و شرح حال وی در «سفینه ٔ خوشگو» و در «نگارستان سخن » تألیف سید محمد صدیق حسن خان بهادر آمده است . (از فرهنگ سخنوران خیامپور).
-
دینشاه ایرانی
لغتنامه دهخدا
دینشاه ایرانی . [ هَِ ] (اِخ ) از رؤسای زردشتیان بمبئی (تولد 1300 - فوت 1357 هَ . ق . / 1317 هَ . ش ). از فضلا و ادبای زردشتی . دیوان حافظ را به انگلیسی ترجمه کرد و تذکره ای از شعرای معاصر ایران با ترجمه ٔ منتخبی از اشعار آنان را بطبع رسانید. در اوا...
-
زبان ایرانی
لغتنامه دهخدا
زبان ایرانی . [زَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به مقدمه ٔ برهان قاطع چ معین ، مقدمه ٔ لغت نامه ، سبک شناسی بهار ج 1 ص 1تا30 و «ایران » و «پهلوی » و «پارس » و «فارس » شود.
-
موبد ایرانی
لغتنامه دهخدا
موبد ایرانی . [ ب َ دِ ] (اِخ ) از گویندگان فارسی زبان بودو در هندوستان به سیاحت پرداخت . بیت زیر از اوست :از دیر و کعبه حاجت من گر روا شدی چندین چرا مشقت هر کیش بردمی .(از قاموس الاعلام ترکی ) (ازفرهنگ سخنوران ).
-
سنبل ایرانی
دیکشنری فارسی به عربی
سنبل
-
Acipenser persicus
تاسماهی ایرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ تاسماهیان و راستۀ تاسماهیسانان و بالاراستۀ بالهشعاعیداران، دارای جثۀ کوتاه و نسبتاً فربه با چربی زیابافتی
-
ایرانی و فرنگی
فرهنگ گنجواژه
داخلی و خارجی.
-
انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی
لغتنامه دهخدا
انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی . [ اَ ج ُ م َ ن ِ ی ِ ف َ س َ ف َ / ف ِ وَ ع ُ م ِ اِ ] (اِخ ) انجمنی است وابسته به یونسکو که در تهران توسط عده ای از دانشمندان تأسیس شده و هدفهای آن از اینقرار است : الف : سعی در پیشرفت تحقیقات و تتبعات مربوط به فل...
-
جستوجو در متن
-
آرسین
واژهنامه آزاد
آرسین یعنی پسر آریایی؛ از آنجایی که ایل بختیاری یکی از اقوام آریایی و ایرانی الاصل است، در گویش بختیاری به پسر «کُر» می گویند و همچنین به آرسین، کُر بختیاری می گویند.
-
نظام طباطبائی
لغتنامه دهخدا
نظام طباطبائی . [ ن ِ م ِ طَ طَ ] (اِخ ) از پارسی گویان ایرانی الاصل هندوستان است و در ولایت گجرات سکونت داشت . او راست :از بس که داد عکس رخت روشنی به دل حاجت نمی شود به چراغ دگر مرا.(از قاموس الاعلام ج 6).