کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایرانشاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایرانشاه
لغتنامه دهخدا
ایرانشاه . (اِخ ) ابن ابی الخیر از شاعران اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری (اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم میلادی ) است که با سلطان محمدبن ملکشاه سلجوقی معاصر بود و گویا پس از سال 511 هَ . ق . نزیسته باشد. وی داستان بهمن بن اسفندیار را ببحر ...
-
ایرانشاه
لغتنامه دهخدا
ایرانشاه . (اِخ ) ابن تورانشاه پنجمین پادشاه از سلسله ٔ سلاجقه ٔ کرمان . پسر تورانشاه بعد از پدر در سال 490 هَ . ق . به سلطنت نشست . اما بسبب اشتغال به مناهی و تمایل به الحاد و زندقه علما او را تکفیر نمودند و فتوی به قتلش دادند، و عوام بردسیر بر او ش...
-
ایرانشاه
لغتنامه دهخدا
ایرانشاه . (اِخ ) دهی است مرکز دهستان تیکلوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، دارای 450 تن سکنه ، آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات ، توتون و حبوبات است و نام قدیم آن میرزا ایرانشاه بود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ایرانشاه
لغتنامه دهخدا
ایرانشاه . (اِخ ) نام آتشی که ایرانیان پس از مهاجرت از ایران به هند در سنجان (گجرات ) برافروختند. طبق روایت این آتش از ایران برده شده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ایرانشاه
لغتنامه دهخدا
ایرانشاه . (اِخ )محمدبن یزید که خود را از اعقاب ساسانیان میدانست . در اوایل قرن چهارم هجری سرزمین شروان را بتصرف درآورد و عنوان شروانشاه یافت و بدین ترتیب مؤسس سلسله ٔشروانشاهان گردید. (فرهنگ فارسی معین ) : بفرخی و شادی و شاهی ایرانشاه به مهرگانی بن...
-
واژههای همآوا
-
ایران شاه
لغتنامه دهخدا
ایران شاه . (اِخ ) دهی است از دهستان خاوری بخش دلفان شهرستان خرم آباد، دارای 660 تن سکنه . آب آن از چشمه های خان و غول مرز و محصول آن غلات است . ساکنین از طایفه ٔ کرمعلی خاوه می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
جستوجو در متن
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابوسعیدبن محمدبن جلال الدین ایرانشاه بن تیمور. نهمین از تیموریان در مازندران (از 864 هَ . ق . و در ماوراءالنهر از 899-900 هَ . ق .) (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 239).
-
فرخ قفچاق
لغتنامه دهخدا
فرخ قفچاق . [ ف َرْ رُ ق َ ] (اِخ ) یکی از سرداران قاوردیان است که در نیمه ٔ دوم قرن پنجم میزیسته و ایرانشاه نوه ٔ قاورد را که فرمانروای کرمان بود در حدود سال 475 هَ .ق . به دست خود کشته است . (از تاریخ افضل چ بیانی ص 21).
-
تازه آباد
لغتنامه دهخدا
تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج که در45هزارگزی شمال باختر دیواندره و ده هزارگزی جنوب ایرانشاه قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 140 تن سکنه دارد، سنی ، کردی . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، عسل ، ر...
-
تورانشاه
لغتنامه دهخدا
تورانشاه . (اِخ ) پادشاه ماوراءالنهر. (ناظم الاطباء). ملک توران . ... و یقال : لملکها [توران ] توران شاه . (منتهی الارب ). پادشاه توران ، چنانکه ایرانشاه پادشاه ایران است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توران شه : بزرگان بر او گوهر افشاندندجهان پاک تورا...
-
قپلانتو
لغتنامه دهخدا
قپلانتو. [ ق ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش سقز شهرستان سقز. در 55000 گزی خاور سقز، 14000گزی شمال ایرانشاه واقع است و موقع آن کوهستانی ، سردسیر، میباشد. 480 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات ، لبنیات ،توتون و شغل اهال...
-
مهرگانی
لغتنامه دهخدا
مهرگانی . [ م ِ رَ / رِ / رْ ] (ص نسبی ) منسوب به مهرگان . خزانی . پاییزی . (ناظم الاطباء) : چو ما مهرگانی بپوشیم خزبه نخجیر باید شدن سوی جز. فردوسی . || منسوب به جشن مهرگان : همایون و فرخنده بادت نشستن بدین جشن فرخنده ٔ مهرگانی . فرخی .به فرخی و به ...
-
منتجب
لغتنامه دهخدا
منتجب . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص )برگزیده و مختار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پسندیده و گزیده و مقبول . (ناظم الاطباء) : ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزاد از نجبا دهر چنو منتجبی . سنائی (دیوان چ مصفا ص 320).نک عصا آورده ام بهر ادب هر خری را کو...