کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایراد
/'irād/
معنی
۱. وارد ساختن.
۲. چیزی بر کسی وارد کردن.
۳. بیان کردن.
۴. بهانه؛ خردهگیری.
۵. عیب؛ نقص.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اعتراض، انتقاد، بازخواست، بهانهگیری، خردهگیری، عیبجویی، مواخذه
برابر فارسی
خرده، ناکارای
فعل
بن گذشته: ایراد کرد
بن حال: ایراد کن
دیکشنری
complaint, drawback
-
جستوجوی دقیق
-
ایراد
واژگان مترادف و متضاد
اعتراض، انتقاد، بازخواست، بهانهگیری، خردهگیری، عیبجویی، مواخذه
-
ایراد
فرهنگ واژههای سره
خرده، ناکارای
-
ایراد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'irād ۱. وارد ساختن.۲. چیزی بر کسی وارد کردن.۳. بیان کردن.۴. بهانه؛ خردهگیری.۵. عیب؛ نقص.
-
ایراد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .)وارد ساختن ، داخل کردن . 2 - خرده گرفتن ، اعتراض کردن . 3 - (اِمص .) خرده گیری . ج . ایرادات . ؛~ بنی اسراییلی خرده گیری به قصد بهانه جویی در مورد کارهای غیرمهم .
-
ایراد
لغتنامه دهخدا
ایراد. (ع مص ) درآوردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). || حاضر آوردن بر مورد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حاضر کردن . (مؤید الفضلاء). || چیزی بر کسی وارد آوردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || فرود آوردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (م...
-
ایراد
دیکشنری فارسی به عربی
اقتباس , حث , عضلة مقربة
-
واژههای مشابه
-
ايراد
دیکشنری عربی به فارسی
پيش رفتن , رهسپار شدن , حرکت کردن , اقدام کردن , پرداختن به , ناشي شدن از , عايدات
-
ایراد داشتن
فرهنگ واژههای سره
کمبود داشتن، ناکارایی داشتن
-
ایراد کردن
فرهنگ واژههای سره
سخنرانی کردن
-
ایراد گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
اهتمام
-
ایراد گیر
دیکشنری فارسی به عربی
صعب
-
ایراد کردن(نطق وغیره)
دیکشنری فارسی به عربی
سلم
-
اشکال و ایراد
فرهنگ گنجواژه
مشکل.
-
عیب و ایراد
فرهنگ گنجواژه
ایراد.