کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایذا
/'izā/
معنی
اذیت کردن؛ آزار رساندن؛ رنج دادن: ◻︎ به سمع رضا مشنو ایذای کس / وگر گفته آید به غورش برس (سعدی۳: ۳۲۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
harassment
-
جستوجوی دقیق
-
ایذا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ایذاء] [قدیمی] 'izā اذیت کردن؛ آزار رساندن؛ رنج دادن: ◻︎ به سمع رضا مشنو ایذای کس / وگر گفته آید به غورش برس (سعدی۳: ۳۲۰).
-
ایذا
لغتنامه دهخدا
ایذا. (ع اِ) رنج و آزار و عذاب و زحمت و جور و ستم و جفا و تصدیع و آزردگی و محنت . (ناظم الاطباء). ایذاء : زبان درنهندش به ایذا چو تیغکه بدبخت زر دارد از خود دریغ. سعدی .بسمع رضا مشنو ایذای کس . سعدی .که مگریکی از غلامان او بدو ایذائی و زحمتی رسانیده ...
-
واژههای همآوا
-
عیذا
لغتنامه دهخدا
عیذا. [ ع َ ذُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سعد العشیرةبن مذحج . راوی و محدث است . رجوع به عیذی شود.
-
ایضاً
واژگان مترادف و متضاد
بازهم، علاوهبراین، نیز، هم، همچنین
-
ایضا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: اَیضاً] 'e(a)yzan نیز؛ بازهم.
-
ایضاً
فرهنگ فارسی معین
(اَ ضَ نْ) [ معر. ] (ق .) نیز، باز هم .
-
ایضاً
لغتنامه دهخدا
ایضاً. [ اَ ضَن ْ] (ع ق ) مأخوذ از تازی ، باز و نیز. (ناظم الاطباء).هم و نیز. (آنندراج ). دوباره . دیگر بار. بار دیگر. مکرر. هم . (یادداشت بخط مؤلف ) : ایضاً دستورالعملی در باب دیگر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 213).آن کل عفریت روی با همه زشتی قالی بافد ...
-
ایضا
واژهنامه آزاد
نیز.
-
جستوجو در متن
-
همجا
لغتنامه دهخدا
همجا. [ هََ ] (اِ) ملامت و ایذا. (آنندراج ) (برهان ).
-
ستم
واژگان مترادف و متضاد
آزار، اجحاف، ایذا، بغی، بیداد، بیدادگری، تطاول، تعدی، جبر، جفا، جور، حیف، ظلم، مظلمه ≠ مهر
-
فشار
فرهنگ فارسی معین
(فَ یا فِ) (اِ.) 1 - زور، سنگینی . 2 - اذیت ، ایذا. 3 - رنج ، درد.
-
متأذی
لغتنامه دهخدا
متأذی . [ م ُ ت َ ءَذْ ذی ] (ع ص ) ایذا یابنده و آزرده شونده . (آنندراج ). ایذا یابنده و آزرده شونده . (غیاث ). رنج کشیده و آزرده کرده . اذیت کشیده و رنج کشیده و جفا دیده و آزرده شده و رنجیده .آزرده کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأذی شود.
-
شران
لغتنامه دهخدا
شران . [ ش َرْ را ] (ع اِ) جانوری است که به پشه ماند. شرانة، یکی آن ، یا آن مگس ریزه است که در شبانگاه پدید آید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) بدی و ایذا و اذیت و آزار. (ناظم الاطباء).