کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایدع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایدع
لغتنامه دهخدا
ایدع . [ اَ دَ ] (اِ) بلغت رومی دوایی است که آنرا خون سیاوشان گویند و بعربی دم الاخوین خوانند. (برهان ) (از الجماهر ص 36) (آنندراج ) (الفاظ الادویه ) (مهذب الاسماء). خون سیاوشان . (منتهی الارب ).
-
ایدع
لغتنامه دهخدا
ایدع . [ دَ ](ع اِ) زعفران . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). || چوب بقم . || شلمی است سرخ که از سقطری آورند و در تداوی جراحات بکار برند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درختی است که بدان جامه ها رنگ کنند یا نوعی از حنا. || نام مرغی است...
-
واژههای همآوا
-
عیدا
لغتنامه دهخدا
عیدا. [ ع َ / ع ِ ] (اِ) گیاهی است ، کوهستانی ِ او در قلل و شواهق روید به ارتفاع ذراعی ، با شاخه های اغبر، و آن را برگ و تخم نباشد و سخت معقد و پرگره است و پوستی ستبر دارد. این پوست بگیرند و نرم بسایند و بر جراحتهای تازه ضماد کنند، گوشت برویاند. (یاد...
-
ایدا
فرهنگ نامها
(تلفظ: iydā) یاری نمودن.
-
آیدا
فرهنگ نامها
(تلفظ: āydā) (ترکی) گیاهی که کنار آب میروید .
-
اید ا
لغتنامه دهخدا
اید ا. [ اَی ْ ی َ دَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای مؤید دارد. خدای یاری دهد : گفت اید اﷲ الوزیر امیرالمؤمنین وی را [ طاهر ] از فروددست تر اولیاء و حشم خویش بدست گرفته و سینه ٔ او بشکافت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 135).
-
آیدا
واژهنامه آزاد
هدیه و تحفه؛ نور مهتاب که پس از باران، در قطرات باران مانده روی زمین بازتاب دارد. کنایه از زن زیباروی.
-
ایدا
واژهنامه آزاد
ایدا به معنای ماه تابان
-
آیدا
واژهنامه آزاد
ماه وش-ماه روشن
-
جستوجو در متن
-
تیدیع
لغتنامه دهخدا
تیدیع. [ ت َ ] (ع مص ) به اَیدَع رنگ کردن جامه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
دم التنین
لغتنامه دهخدا
دم التنین . [ دَ مُت ْ ت ِن ْ نی ] (ع اِ مرکب ) دم الاخوین . دم الثعبان . ایدع . شیان . خون سیاوشان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به خون سیاوشان شود.
-
دم الثعبان
لغتنامه دهخدا
دم الثعبان . [ دَ مُث ْ ث ُ ] (ع اِ مرکب ) دم الاخوین . خون سیاوشان . (ناظم الاطباء). ایدع . شیان . دم التنین . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دم الاخوین و خون سیاوشان شود.
-
شلم
لغتنامه دهخدا
شلم . [ ش ِ ل ِ / ش ِ ] (اِ) صمغ و انگوم درخت . (ناظم الاطباء). به نظر من به فتح اول و دوم است ، زیرا دهی است بدین نام که صمغ کتیرای فراوان دارد و آن را شلم زارنامند. (یادداشت مؤلف ). بمعنی صمغ است خواه صمغ عربی باشد و خواه غیر عربی . (از برهان ) (ا...