کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایثار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایثار
/'isār/
معنی
۱. بذل کردن.
۲. دیگری را بر خود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن.
۳. قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری بخشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جانبازی، فداکاری، قربانی
۲. گذشت
فعل
بن گذشته: ایثار کرد
بن حال: ایثار کن
دیکشنری
abnegation, altruism, self-abnegation, self-denial, self-sacrifice
-
جستوجوی دقیق
-
ایثار
فرهنگ نامها
(تلفظ: isār) (عربی) برگزیدن ، بخشش ، عطا ، کرامت کردن ؛ نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح دادن، گذشت کردن از حق خود برای آن که دیگری یا دیگران به حق خود برسند ، از خود گذشتگی .
-
ایثار
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانبازی، فداکاری، قربانی ۲. گذشت
-
ایثار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'isār ۱. بذل کردن.۲. دیگری را بر خود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن.۳. قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری بخشیدن.
-
ایثار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - بخشیدن . 2 - دیگری را بر خود برتری دادن . 3 - از خود گذشتن .
-
ایثار
لغتنامه دهخدا
ایثار. (ع مص ) ائثار، برگزیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی ). غرض دیگران را بر غرض خویش مقدم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگزیدن یعنی منفعت غیر را بر مصلحت خود مقدم داشتن و این کمال درجه ٔ سخاو...
-
واژههای مشابه
-
ايثار
دیکشنری عربی به فارسی
نوع دوستي , بشردوستي , غيرپرستي , نوع پرستي
-
انفاق و ایثار
فرهنگ گنجواژه
ایثار.
-
ایثار و خود گذشتگی
فرهنگ گنجواژه
فداکاری.
-
راه ایثار کردن
واژهنامه آزاد
راه را باز کردن، راه را هموار کردن برای عبور کسی یا چیزی
-
واژههای همآوا
-
ایسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'isār ۱. توانگر شدن؛ بینیاز شدن.۲. آسان شدن.۳. به آسانی زاییدن زن.
-
ایسار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص ل .) فراخ دست شدن ، توانگر گشتن . 2 - (اِ مص .) توانگری .
-
ایسار
لغتنامه دهخدا
ایسار. (ع مص ) (از «ی س ر») توانگر گردیدن و بی نیاز گشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). || بآسانی زادن زن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
ایسار
واژهنامه آزاد
توانگری، مال دار بودن