کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایتاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایتاء
معنی
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) دادن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایتاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) دادن .
-
ایتاء
لغتنامه دهخدا
ایتاء. (ع مص ) ائتاء. دادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 17). پاداش دادن . (ناظم الاطباء): آتی فلانا؛پاداش داد فلان را. (ناظم الاطباء). || آوردن : آتی الیه الشی ٔ ایتاءً؛ آورد بسوی آن آن چیز را.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (...
-
واژههای مشابه
-
إِيتَاءَ
فرهنگ واژگان قرآن
دادن
-
واژههای همآوا
-
عیطاء
لغتنامه دهخدا
عیطاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعیط، یعنی گردن دراز. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درازسر و درازگردن . || اباکننده و ممتنع. (از اقرب الموارد). ج ، عیط. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || قارة عیطاء؛ پشته ٔ بلند. (منتهی الارب ) (...
-
ایطاء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .) پایمال کردن . 2 - (اِ.) از عیوب قافیه و آن تکرار قافیه در شعر است .
-
ایطاء
لغتنامه دهخدا
ایطاء. (ع مص ) (از «وطء») پایمال کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).بسپردن دادن ، یقال : اوطأ فرسه ؛ ای حمله علیه فوطئه و اوطاء الشی ٔ فوطئه . || بر کار نادانسته و ناپیدا فرمودن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
ائتاء
لغتنامه دهخدا
ائتاء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایتاء شود.
-
مؤتی
لغتنامه دهخدا
مؤتی . [ م ُءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایتاء. (منتهی الارب ، ماده ٔ ات ی ). آورنده ٔ چیزی . (ناظم الاطباء). || دهنده . پاداش دهنده .
-
کلمه
لغتنامه دهخدا
کلمه . [ ک َ ل ِ م َ ] (ع اِ)کلمة. سخن . گفتار. (فرهنگ فارسی معین ) : حرز جان ساز ادب کاین کلمه بر سر افسر کسری رقم است . خاقانی .نوح بن منصور کلمه ٔ او به سمع رضا اصغا نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 110) و تمامی هلاک و نیست شدن ایشان افتراق ...
-
زکوة
لغتنامه دهخدا
زکوة. [ زَ کات ْ ] (ع اِ) خلاصه ٔ چیزی و پاره ای از مال که جهت تطهیر و پاکیزگی و نما و برکت از مال خارج کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). در رسم الخط، الف این لفظ را بصورت واو و تا را گرد نوشتن واجب است . چهلم حصه از مال خود را که بعد از سالی د...
-
اداء
لغتنامه دهخدا
اداء. [ اَ ] (ع مص ) اَدا. گذاردن دین و حق وپیام و رسالت و زکوة را. کارسازی کردن . رسانیدن وام و غیره . پرداختن (وام ، امانت و جز آن را). پرداخت . ردّ. تأدیه . تسلیم . توختن . واپس دادن (فام را) : پس بجای آورد رسالت را و ادا کرد امانت را. (تاریخ بیه...
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام . [ اِ ] (ع مص ) گردن نهادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || اسلام آوردن . (منتهی الارب ). مسلمان شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || فروگذاشتن و یاری نادادن کسی را. (منتهی الارب ). خذلان گذاش...