کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایام
/'ayyām/
معنی
= یوم
〈 ایام تشریق: ‹ایامالتشریق› (فقه) روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیالحجه (سه روز بعد از عید قربان) که در قدیم عربها گوشتهای قربانی را در مکه در آفتاب خشک میکردند.
〈 ایام باحور: [قدیمی] هفت روز از تابستان از نوزدهم تا بیستوششم تیرماه که هوا بهغایت گرم میشود.
〈 ایام متبرکه:
۱. روزهای عبادت.
۲. عیدهای مذهبی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. روزها
۲. ادوار، دوران، دهر، روزگار، زمانه، عهد ≠ لیالی
برابر فارسی
روزها
دیکشنری
season, tide, time
-
جستوجوی دقیق
-
ایام
واژگان مترادف و متضاد
۱. روزها ۲. ادوار، دوران، دهر، روزگار، زمانه، عهد ≠ لیالی
-
ایام
فرهنگ واژههای سره
روزها
-
ایام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ یَوم] 'ayyām = یوم〈 ایام تشریق: ‹ایامالتشریق› (فقه) روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیالحجه (سه روز بعد از عید قربان) که در قدیم عربها گوشتهای قربانی را در مکه در آفتاب خشک میکردند.〈 ایام باحور: [قدیمی] هفت روز ا...
-
ایام
فرهنگ فارسی معین
(اَ یّ) [ ع . ] (اِ.) جِ یوم . 1 - روزها. 2 - روزگارها، دوران .
-
ایام
لغتنامه دهخدا
ایام . (ع مص ) دود کردن زنبورخانه را تا عسل چینند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دود کردن زنبورخانه را تا انگبین چینند. (ناظم الاطباء). اَوَم . (منتهی الارب ). || (اِ) دود. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) || ج ِ اُیُم . || بیماریی است شتران را. (منتهی الا...
-
ایام
لغتنامه دهخدا
ایام . [ اَی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ یوم . (دهار) (منتهی الارب ). اصل آن ایوم ، واو به یاء بدل شده و در یاء ادغام شده است . (منتهی الارب ). || فارسیان به معنی مطلق وقت و هنگام نیز آرند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی . روزگار. روزها. موسمها. فصل...
-
ایام
لغتنامه دهخدا
ایام . [ اُ ] (ع اِ) بیماریی مر شتران را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دود. (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
ایام
دیکشنری فارسی به عربی
وقت
-
واژههای مشابه
-
أَيَّامٍ
فرهنگ واژگان قرآن
روزها
-
ایام شباب
فرهنگ واژههای سره
روزگار جوان
-
ایام البیض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: (= روزهای سفید)] 'ayyāmolbayz ۱. شبهای سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم هر ماه قمری.۲. روزهای سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم ماه رجب که اعتکاف در مساجد در آن شبها مستحب است.
-
ایام البیض
فرهنگ فارسی معین
(اَ یّ مُ لْ بَ یْ) [ ع . ] (اِمر.) سه روز از ماه که تمام شب های آن روشن است و آن سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه باشد.
-
ایام الله
فرهنگ فارسی معین
( ~. لا) [ ع . ] (اِ.) روزهایی که از نظر مذهبی و اعتقادی مهم اند. مانند روز عاشورا.
-
روشن ایام
لغتنامه دهخدا
روشن ایام . [ رَ / رُو ش َ اَی ْ یا ] (ص مرکب ) بهروز. درخشان روزگار. سپیدروز و کامروا : دین روشن ایام است از او دولت نکونام است از اوملکت باندام است از او ملت بسامان باد هم .خاقانی .