کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
seismotectonic province
ایالت لرزهزمینساختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] منطقهای که در آن فرایندهای زمینشناختی و زمینلرزهای، تقریباً یکسان فرض میشود
-
ایالت و مملکت
فرهنگ گنجواژه
کشور.
-
شهر و ایالت
فرهنگ گنجواژه
استان، محل.
-
واژههای همآوا
-
عیالة
لغتنامه دهخدا
عیالة. [ ع َی ْ یا ل َ ] (ع ص ) امراءة عیالة؛ زن خرامنده و مائل و نازنده در رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زن متبختر و میال . (از اقرب الموارد).
-
عیالة
لغتنامه دهخدا
عیالة. [ ل َ ] (ع اِ) علف : عیالة البِرذَون ؛ علف ستور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
عیالة
لغتنامه دهخدا
عیالة. [ ل َ ] (ع مص ) بسیارعیال گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عَول .رجوع به عول شود. || کافی و بسنده گردیدن . عیال خود را نفقه و خورش دادن و عیالداری کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). معاش کافی قرار دادن برای عیال و مؤ...
-
ایالة
لغتنامه دهخدا
ایالة. [ ل َ ] (ع مص ) سیاست راندن ملک رعیت خودرا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سیاست راندن پادشاه رعیت خود را. (ناظم الاطباء). || (اِمص ) سیاست . (از اقرب الموارد). رجوع به ایالت شود.
-
جستوجو در متن
-
ایالات
لغتنامه دهخدا
ایالات . (ع اِ) ج ِ ایالت . رجوع به ایالت شود.
-
ایالات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ایالَت] (جغرافیا) 'e(a,i)yālāt = ایالت
-
stateship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایالت
-
ailette
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایالت
-
astate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایالت
-
the States
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایالت ها
-
states
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایالت ها