کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عیاض
لغتنامه دهخدا
عیاض . (اِخ ) جدی است جاهلی ، و فرزندان او بطنی از بنی مهدی از جذام تا قحطانیه را تشکیل میدهند. مسکن آنان در بلقاء از بلاد شام بود. (از الاعلام زرکلی از نهایةالارب ).
-
عیاض
لغتنامه دهخدا
عیاض . (اِخ ) نام چند تن از تابعیان و محدثان است . رجوع به منتهی الارب و تاج العروس شود.
-
عیاض
لغتنامه دهخدا
عیاض . (ع مص ) عوض دادن . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و اصل آن عِواض است که واو ماقبل مکسور به یاء بدل شده است . (از اقرب الموارد). عَوْض . عِوَض . رجوع به عوض شود.
-
عیاض
لغتنامه دهخدا
عیاض . [ ع ِ ] (اِخ ) (فضیل ...) در بیت ذیل از ناصرخسرو اشاره به فضیل بن عیاض است که از مشاهیر عرفا در قرن دوم هجری بود : کجاست یحیی و ذوالنون وکو فضیل عیاض شقیق و شبلی و سفیان کجا و حاتم کو.رجوع به فُضَیل شود.
-
عیاض
لغتنامه دهخدا
عیاض .(اِخ ) ابن غنم بن زهیر فهری . از صحابه ٔ شجاع و جنگ آور بود. وی در غزوات بدر و احد و خندق شرکت داشت و درایام خلیفه ٔ دوم بلاد الجزیرة را فتح کرد. او را از نظر کثرت کرم «زادالراکب » لقب داده بودند. عیاض در سال 20 هجری به سن شصت سالگی در شام یا م...
-
عیاض
لغتنامه دهخدا
عیاض .(اِخ ) تابعی بود. رجوع به ابوخالد (عیاض ...) شود.
-
عیاذ
فرهنگ فارسی معین
(عِ یا عَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پناه بردن . 2 - (اِ.) پناه ، پناهگاه .
-
آیاز
لغتنامه دهخدا
آیاز. (اِخ ) ایاز. آیازاویماق . نام غلام محمودبن سبکتکین . این غلام برای کثرت فِراست و هوش و جنگجوئی و هم زیبائی و جمال محبوب سلطان بود : نکند کار تیر آیازی شل هندی ّ و نیزه ٔ تازی . ابوالفرج رونی .کاندر این راه جمله را شرط است عشق محمود و خدمت آیاز....
-
عیاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eyāz ۱. پناه بردن؛ پناه گرفتن.۲. (اسم) ملجٲ؛ پناه؛ پناهگاه.
-
اَیاز
لهجه و گویش تهرانی
هوای صاف بعد از باد و باران ،نسیم .
-
اَیاز
لهجه و گویش تهرانی
نسیم خنک
-
جستوجو در متن
-
ایاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ayās = ایاز
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن ایاز. رجوع به حسین بن بدربن ایاز شود.
-
ابوالنجم
لغتنامه دهخدا
ابوالنجم . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) ایاز اویماق غلام محبوب سلطان محمود غزنوی و او از هواخواهان مسعودبن محمود بود و در نیشابور بخدمت او پیوست و اظهار اطاعت کرد. رجوع به آیاز و ایاز اویماق شود.
-
ایاس
لغتنامه دهخدا
ایاس . [ اَ ] (اِخ ) همان ایاز است که نام غلام سلطان محمود باشد. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) (شرفنامه ) : گر تو مرد طالبی و حق شناس بندگی کردن بیاموز از ایاس . عطار.خویشتن را تو رها کن چون ایاس تا ز شه بینی تو لطف بی قیاس . مولوی .رجوع به آیاز و ایاز...