کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اگر و مگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بوک و مگر
لغتنامه دهخدا
بوک و مگر. [ ک ُ م َ گ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بمعنی بوک است و مرادف مگر، بمعنی بود که و باشد که و بعربی عسی و لعل گویند. (برهان ) (آنندراج ) : چنگ در شاخ هر مهی می زن تو چه دانی زبخت بوک و مگر. سنایی .به یاد بوک ومگر چند سال بردارم مرا خدای نداد...
-
کاش و بوک
فرهنگ گنجواژه
شاید و مگر، لیت و لعل.
-
کار و زندگی
فرهنگ گنجواژه
برنامه کاری. مگر کار و زندگی نداری؟
-
خانه و زندگی
فرهنگ گنجواژه
نشیمن، زندگانی. مگر خانه و زندگی نداری؟
-
مگر
لغتنامه دهخدا
مگر. [ م َ گ َ ] (حرف اضافه ، ق ) ترجمه ٔ الا و از برای استثنا آید. (برهان ). کلمه ٔ استثناست به معنی الا و لیکن و بغیر و جز و سوا. (ناظم الاطباء). حرف استثناست و آن از مستثنی منه و مستثنی و امری که مشترک باشد بینهما و بالسلب والایجاب ناگزیر، چه مقرر...
-
بوک و مگر
فرهنگ گنجواژه
شاید که، باشد که.
-
مگر
فرهنگ فارسی معین
(مَ گَ) (حر.) 1 - کلمة استثناء است و آن کلمة بعد از خود را از حکم ماقبل جدا کند: الا، به جز. 2 - باشد که ، شاید. 3 - گویا، مثل این که . 4 - آیا (قید استفهام ).
-
مگر
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [پهلوی: magar] magar ۱. حرف استثنا؛ الاّ؛ جز.۲. در مقام شک و گمان به کار میرود؛ باشد؛ شاید.۳. به امید آنکه.
-
پیرزا
لغتنامه دهخدا
پیرزا. (ص مرکب ،اِ مرکب ) آنکه از پدر و مادر سالخورد زاده و از آنروی ضعیف و زشت باشد. طفلی از پدری و مادری پیر: مگر پیرزائی ، چرا از سرما می هراسی ؟ چرا از سرمای کم متألم میشوی ؟ مگر پیرزائی ؟ || کسی که با موی سفید و بهیأت پیران ترنجیده پوست و زشت ...
-
تبخس
لغتنامه دهخدا
تبخس . [ ت َ ب َخ ْ خ ُ ](ع مص ) تبخس مخ ؛ نماندن مغز مگر در استخوانهای انگشتان و چشم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کم شدن چنانکه باقی نماند مگر در انگشتان پا و چشم . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). و آن آخرین چیزی است که باقی ماند. (از اقرب...
-
بچاپ بچاپ
لغتنامه دهخدا
بچاپ بچاپ . [ ب ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) (از: دو فعل است و از مصدر چاپیدن بمعنی غارت و چپاول کردن ). غارت . چپاول . تاراج . لاش . چاپیدن بی دریغ و بی امان . تالان کردن .- امثال :مگر بچاپ بچاپ است ؛ مگر هر که به هرکه است ؟
-
پرمدارا
لغتنامه دهخدا
پرمدارا. [ پ ُ م ُ] (ص مرکب ) که رفق و مدارات بسیار کند : مگر کردگار آشکارا کنددل و مغز ما پرمدارا کند. فردوسی .مگر بر من این آشکارا شودبر آتش دلم پرمدارا شود.فردوسی .
-
قُلُوبُکُمَا
فرهنگ واژگان قرآن
قلبهاي شما دونفر(با اينکه دو نفر دو تا قلب دارد ، قلب را به صيغه جمع آورده و اين صرف استعمالي است که نظائرش بسيار است ، در فارسي هم خطاب به دو نفر ميگوييم : مگر دلهايتان چدني است ، و نميگوييم مگر دو دل شما چدني است)
-
لیت و لعل
لغتنامه دهخدا
لیت و لعل . [ ل َ ت َ وُ ل َ ع َ ل ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اگر مگر. کاشکی و شاید: با هزار لیت و لعل فلان کار بکرد؛ با اگر مگر بسیار...- به لیت و لعل ؛ به کاشکی و شاید.- به لیت و لعل گذرانیدن ؛ با اظهار شک و تردید دفعالوقت کردن .
-
کِفَاتاً
فرهنگ واژگان قرآن
جمع کننده - ظرفها (کلمه کفات و همچنين کلمه کفت به معناي جمع کردن و ضميمه کردن است و درعبارت " أَلَمْ نَجْعَلِ ﭐلْأَرْضَ کِفَاتاً "ميفرمايد : مگر ما نبوديم که زمين را کفات کرديم ، يعني چنان کرديم که همه بندگان را در خود جمع ميکند ، چه مردهها را و چه ز...