کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکنع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکنع
فرهنگ واژههای سره
کار تباه، لنگ دست
-
اکنع
لغتنامه دهخدا
اکنع. [ اَ ن َ ] (ع ص ) مرد تباه دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مردی که هر دو دست او را بریده باشند. (از اقرب الموارد). || کار ناقص و تباه . ج ، کُنع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کنع
لغتنامه دهخدا
کنع. [ ک ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اکنع. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به اکنع شود.
-
کار ناقص
لغتنامه دهخدا
کار ناقص . [ رِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اکنع. (منتهی الارب ). عمل ناتمام .
-
تباه دست
لغتنامه دهخدا
تباه دست . [ ت َ دَ ] (ص مرکب ) کسی که دستش فالج بود و یا رعشه داشته باشد. (ناظم الاطباء). چلاق . آنکه دستش ازکارافتاده باشد: اَکنَع؛ مرد تباه دست . (منتهی الارب ).