کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکمک
لغتنامه دهخدا
اکمک . [ اَم َ ] (ترکی ، اِ) نان . (یادداشت مؤلف ) : تن گرچه سو و اکمک از ایشان طلب کندکی مهر شه به اتسز و بغرا برافکند.خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
اکماک
لغتنامه دهخدا
اکماک . [ اَ ] (ترکی ، اِ) اکمک . به ترکی نان را گویند. (از برهان ) (از آنندراج ).
-
سو
لغتنامه دهخدا
سو. (ترکی ، اِ) بترکی آب را گویند. (برهان ) (جهانگیری ). در ترکی به معنی آب و شراب . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : تن گرچه سو و اکمک از ایشان طلب کندکی مهر شه به آتسز و بغرا برافکند.خاقانی .