کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکمل الدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکمل الدین
لغتنامه دهخدا
اکمل الدین . [ اَ م َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن یوسف کریمی دمشقی متولد 1012 هَ . ق . و متوفای 1081 هَ . ق . شاعر و استاد موسیقی بود و آهنگهایی ساخت . او مردی فاضل بود و به زبان فارسی و ترکی آشنایی داشت شرحی بر دیوان ابن الفارض نگاشت . اکمل الدین در اواخر ...
-
اکمل الدین
لغتنامه دهخدا
اکمل الدین . [ اَ م َ لُدْ دی ] (اِخ ) طبیب حاذق معاصر و معالج و مرید مولانا جلال الدین رومی که در مرض مرگ معالجه ٔ مولانا را بعهده داشته و مسلماً تا سال 672 هَ . ق . زنده بوده است . (از فیه مافیه ص 34).
-
اکمل الدین
لغتنامه دهخدا
اکمل الدین . [ اَ م َلُدْ دی ] (اِخ ) لقب محمدبن محمود بابرتی مصری حنفی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمدبن محمود.... شود.
-
واژههای مشابه
-
بطور اکمل
دیکشنری فارسی به عربی
کلية
-
جستوجو در متن
-
علی حنفی
لغتنامه دهخدا
علی حنفی . [ ع َ ی ِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی ، ملقّب به اکمل الدین . رجوع به علی شروانی شود.
-
علی زهری
لغتنامه دهخدا
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی . ملقب به اکمل الدین . رجوع به علی شروانی شود.
-
علی مدنی
لغتنامه دهخدا
علی مدنی . [ ع َ ی ِ م َ دَ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی . ملقب به اکمل الدین . رجوع به علی شروانی شود.
-
علی نقشبندی
لغتنامه دهخدا
علی نقشبندی . [ ع َ ی ِ ن َ ب َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی . ملقب به اکمل الدین . رجوع به علی شروانی شود.
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد اکمل الدین زهری شروانی . فقیه حنفی . در شروان به دنیا آمد و در مدینه شهرت یافت و همانجا به سال 1134 هَ . ق . درگذشت . او راست : هدیةالصبیح ، شرح مشکاةالمصابیح در 3 جلد. شرح ملتقی الابحر، در فقه در 2 جلد و رسا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) حلّی و او جمال الدین ابوالعباس احمدبن شمس الدین محمدبن فهد اسدی حلی ساکن حله ٔ سیفیه و حائر شریف است حیّاً و میتاً و او در فضل و اتقان و ذوق و عرفان و زهد و اخلاق و خوف و اشفاق و غیره مشهور و بی نیاز از تعریف است و معقول و منق...
-
گلاه
لغتنامه دهخدا
گلاه . [ گ َ ] (اِخ ) لقب شیخ زین الدین علی علیه الرحمة گلاه بوده است ، بسبب آنکه یکی از اجداد شیخ مذکور از اصحاب امام حسین علیه السلام بود. چون خبر شهادت آن حضرت به وی رسید سیاه پوش گردید و بعضی گویند سبب آن بودکه شیخ مذکور وقتی از اوقات از اعتکاف ب...
-
بابرتی
لغتنامه دهخدا
بابرتی . [ ب َ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن محمودمعروف به اکمل الدین بابرتی حنفی دمشقی (710 - 786 هَ . ق .) شیخ خانقاه شیخونیه . ابن حجر در «انباءالغمربابناء العمر» گوید: در هفتصدو ده واندی بزاده و پس از تعلم ابتدائی به حلب آمد و پس از اخذ علم از دانشمندان...
-
حاجی پاشا آیدینی
لغتنامه دهخدا
حاجی پاشا آیدینی . (اِخ ) طبیبی بوده است به دربار سلطان بایزیدخان عثمانی و پس از مرگ وی بخدمت شاهزاده سلیمان پیوست . مولد وی شهر آیدین و سپس به مصر شد و در حلقه ٔ تدریس شیخ اکمل الدین درآمد و علوم عقلیه و حکمیه نزد مبارک شاه منطقی تحصیل کرد و او را ب...