کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکلاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکلاع
لغتنامه دهخدا
اکلاع . [ اِ ] (ع مص ) چرکناک گردانیدن چرک . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تو بر تو نشستن ریم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
اکلاء
لغتنامه دهخدا
اکلاء. [ اَ ](ع اِ) بلغ اﷲ بک اکلاء العمیر؛ به آخر عمر و درازترعمر رساند ترا خدای . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
اکلاء
لغتنامه دهخدا
اکلاء. [ اِ ] (ع مص ) گیاه ناک گردیدن زمین . || بها پیش دادن . || بیع سلم کردن . || به پایان رسانیدن عمر را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || علف خوردن ستور. || باربار نگریستن در چیزی . (ناظم الاطباء). خیره در چیزی نگریستن . (از اقرب الموارد). ||...