کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکثریت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
majority rule
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حکومت اکثریت
-
أغلبية الأصوات
دیکشنری عربی به فارسی
اکثريت آراء
-
الأغلبية الساحقة
دیکشنری عربی به فارسی
اکثريت قاطع
-
majorities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اکثریت، بیشان
-
relative majority
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اکثریت نسبی
-
majority opinion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظر اکثریت
-
الجبهة الموالية
دیکشنری عربی به فارسی
نمايندگان جناح اکثريت (در پارلمان)
-
fecks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرشته ها، اکثریت، قسمت
-
feck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فک، اکثریت، قسمت
-
اولیگارشی
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) گروه سالار، حکومتی که اختیار آن در دست چند خانوادة مقتدر باشد، حکومت اقلیت بر اکثریت بدون نظارت اکثریت .
-
الیکی
واژهنامه آزاد
فامیل می باشد. اکثریت در گز برخوار اصفهان هستند.
-
quorums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کورومها، حد نصاب، اکثریت لازم برای مذاکرات
-
quorum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاعده، حد نصاب، اکثریت لازم برای مذاکرات
-
mass culture
فرهنگ توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] فرهنگ اکثریت مردم یک جامعه در تمایز با فرهنگ نخبگان متـ . فرهنگ مردمیpopular culture
-
collective action
کنش جمعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] کنشی که براساس اشتراک نظر اعضای یک جمع یا گروه یا اکثریت آنها صورت پذیرد