کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکثری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکثری
لغتنامه دهخدا
اکثری . [ اَ ث َ ] (ص نسبی ) منسوب به اکثر. بیشتری : اکثری است لکن کلی نیست . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
بنات النعش وار
لغتنامه دهخدا
بنات النعش وار. [ ب َ تُن ْ ن َ ] (ق مرکب ) مانند بنات النعش : بفرمود آن صنم تا آن بت چندبنات النعش وار از هم پراکند. نظامی .اکثری را طعمه ٔ شمشیر آبدار و مسلک جمعیتشان را بنات النعش وار از هم پاشیده .(مجمل التواریخ گلستانه ص 22). رجوع به بنات النعش ...
-
جزایر
لغتنامه دهخدا
جزایر. [ ج َ ی ِ ] (اِ)نام سلاح جنگ و آن بندوقی کلان باشد. (آنندراج ) : جزایرهای اژدردهان آتش بار را بر سر دست قرار داده به یک شلیک دود از نهاد زنبورک چیان برآورده ، اکثری را هدف گلوله ٔ جزایر نموده مابقی زنبورکچیان از شر گلوله ٔ جزایر تاب مقاومت نیا...
-
تکز
لغتنامه دهخدا
تکز. [ ت َ ک َ ] (اِ) تخم انگور که میان غژب یعنی دانه ٔ انگور باشد... بعضی به زای تازی و اکثری به زای فارسی گفته اند و صحیح زای تازی است چه از سین مهمله او را بدل کنند نه فارسی را. لبیبی گوید : گر ببارند و بکوبند و دهندت بر بادتو بسنگ تکزی نان ندهی ب...
-
تراجع
لغتنامه دهخدا
تراجع. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) بهم بازگشتن . (زوزنی ). با یکدیگر واپس آمدن . (دهار). بیکدیگر بازگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سپسایگی بازگشتن و از همدیگر بازستدن هر دو خلیط تا آنچه عامل گرفته است میان هر دو برابر گردد. (منتهی الارب ) (ناظم ا...
-
فرعون موسی
لغتنامه دهخدا
فرعون موسی . [ ف ِ ع َ ن ِ سا ] (اِخ ) نام پادشاه مصر که معاصر موسی بن عمران پیامبر بنی اسرائیل بوده است . هاکس نویسد: اکثری از علماء آثار مصریه بر آنند که این فرعون رامسس ثانی ، سومین پادشاه از طبقه ٔ نوزدهم سلاطین مصر است که نزد یونانیان به سسوستر ...
-
تواریخ ایام
لغتنامه دهخدا
تواریخ ایام . [ ت َ خ ِ اَی ْ یا ] (اِخ ) اسم دو کتاب تاریخی عهد عتیق است که به اول و دوم تواریخ ایام مسمی می باشد. نگارنده ٔ آنها معین نیست اگرچه اکثری بر آنند که عزرا، آنها را در 457 ق .م . تصنیف نمود و این رای بتوسط سوءالات و مباحثات دقیق و نکته س...
-
صوغر
لغتنامه دهخدا
صوغر. [ ] (اِخ ) (کوچک ) یکی از شهرهائی است که در (سفر پیدایش 13:10) شهرهای وادی مشهور است که در اول آن را بالع میگفتند (سفر پیدایش 14:2 و 8) و در وقتی که شهر همجوار آن به حکم حضرت الهی خراب شد این شهر برپا مانده ، لوط بدانجا پناهید (سفر پیدایش 19:20...
-
منتفی
لغتنامه دهخدا
منتفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نیست شونده . (غیاث ). نیست شونده و دورشونده و یکسوی گردنده . (آنندراج ). دورشده و یکسوگردیده و نیست و نابود شده .(ناظم الاطباء). از بین رونده . از میان رفته . سپری شده : چه روح در این کشف به مشاهده متفرد بودو کذب از او منتف...
-
حب اصطمحیقون
لغتنامه دهخدا
حب اصطمحیقون . [ ح َب ْ ب ِ اِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اکثری از مرضهای بلغمی و سوداوی را نفع دهد و اخلاط مختلفه را از دماغ و بدن به اسهال دفع کند، صفت آن ایارج فیقرا ده درم پوست هلیله ٔ زرد و افتیمون و غاریقون و بسفایج و نمک هندی از هر یک دو در...
-
ربع مسکون
لغتنامه دهخدا
ربع مسکون . [ رُ ع ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمت معمور و مسکون از کره ٔ ارض . (ناظم الاطباء). ربع زمین که سکونت کرده شده ٔ انسان است و مراد از ربع مسکون هفت اقلیم است چرا که هفت اقلیم مانند هفت بساط مطوله از مشرق تا مغرب در ربع مسکون واقعاند ب...
-
باب
لغتنامه دهخدا
باب . (ع اِ) در نزد پزشکان باب اطلاق می شود بر اولین رگی که میروید از مقعر کبد برای جذب غذا بسوی خود و آن رگیست بزرگ که هر یک از طرفین آن بشعبه های بسیار منشعب می شود چنانکه در بحرالجواهر مسطور است . نام رگی است که از جانب مقعر جگر رسته است . (ذخیره ...
-
صانعی
لغتنامه دهخدا
صانعی . [ ن ِ ] (اِخ ) (مولانا...)از ولایت باخرز بود و بیشتر مثنوی میگفت . از اوست :بتو هر که او دعویی میکندچه دعوی که بی معنیی میکندتو را میوه شیرین و او راست تلخ چو سیب سمرقند و آلوی بلخ .و این رباعی بر مولانا عبدالرحمن جامی میخوانده و با این فضل و...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) (حاج میرزا...) ابن محمدعلی طهرانی . از جمله ٔ فقها و از اجله ٔ علمای دارالخلافه است .حاج هادی جد وی در زمره ٔ تجار و از شمار ابرار بوده در اواسط عهد خاقان مغفور از بلده ٔ نور روی بدارالخلافه نهاد و هم در آنجا سکنی گ...