کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکبرشاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکبرشاه
لغتنامه دهخدا
اکبرشاه . [ اَ ب َ ] (اِخ ) جلال الدین اکبرشاه هندی پور همایونشاه از 963 هَ . ق . تا 1014 هَ . ق . در هندوستان سلطنت کرد. (ناظم الاطباء). پادشاه هندوستان متولد سال 949 متوفای 1014 سلطنت 964 تا 1014 از سلسله ٔ تیموریان هند. وی کشور خود را بیاری وزیر خ...
-
واژههای مشابه
-
اکبرشاه ثانی
لغتنامه دهخدا
اکبرشاه ثانی . [ اَ ب َ هَِ ] (اِخ ) ابوالنصر معین الدین محمد، یکی از پادشاهان هند پسر شاه عالم و از سلاله ٔ تیمور بود و به سال 1173 هَ . ق . تولد یافت و به سال 1221 هَ . ق . به تخت سلطنت جلوس کرد و به سال 1252 درگذشت . پسر وی بهادرشاه ثانی آخرین پاد...
-
جستوجو در متن
-
جلال الدین
لغتنامه دهخدا
جلال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) اکبرشاه .رجوع به جلال الدین محمد اکبرشاه شود.
-
اکبر جلال الدین
لغتنامه دهخدا
اکبر جلال الدین . [ اَ ب َ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) اکبرشاه هندی . رجوع به اکبرشاه شود.
-
اکبر
لغتنامه دهخدا
اکبر. [ اَ ب َ ] (اِخ ) اکبرشاه . لقب یکی از سلاطین هندوستان است . (آنندراج ). رجوع به اکبرشاه شود.
-
جمال الدین
لغتنامه دهخدا
جمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین انجو که منتسب بدیار اکبرشاه و پسرش جهانگیر بود. وی کتاب لغت فارسی خود را بحکم اکبرشاه شروع کرد و بنام جهانگیر آنرا فرهنگ جهانگیری نامید. (فرهنگ فارسی معین ).
-
روپباس
لغتنامه دهخدا
روپباس . (اِخ ) نام قصبه ای است در ناحیه ٔ راجپوتانه واقعدر کشور هندوستان . این قصبه بوسیله ٔ یکی از راجه ها که در زمان اکبرشاه اسلام آورده بود بنیان گذاری شد.
-
پیامی
لغتنامه دهخدا
پیامی . [ پ َ ] (اِخ )از شعرای هندوستان است و در عصر اکبرشاه میزیسته و قرابتی نیز با شاه داشته است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
عرش آشیانی
لغتنامه دهخدا
عرش آشیانی . [ ع َ ] (حامص مرکب ) در عرش آشیان داشتن . عرش آشیان بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِخ ) لقبی است که به اکبرشاه هندی پس از مرگ وی داده اند. (ناظم الاطباء).
-
والهی خراسانی
لغتنامه دهخدا
والهی خراسانی . [ ل ِ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) از پارسی گویان مقیم هندوستان و معاصر اکبرشاه هندی است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 642 شود.
-
آیین اکبری
لغتنامه دهخدا
آیین اکبری . [ ن ِ اَ ب َ ] (اِخ ) قوانین و یاسا و دین گونه ای که میرزا ابوالفضل به امر اکبرشاه هندی آورد. || نام کتاب سوم از اکبرنامه .
-
صادق خان
لغتنامه دهخدا
صادق خان . [ دِ ] (اِخ ) از مشایخ مشهور هندوستان و مرشد اکبرشاه است . وی در 1006 هَ . ق .درگذشت و گور او در شهر اگره است . (قاموس الاعلام ).
-
بایزید
لغتنامه دهخدا
بایزید. [ ی َ ] (اِخ ) انصاری . از صوفیه ٔ زمان اکبرشاه در افغانستان که ملقب به پیر روشن بود. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1235 شود.