کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اکبر
/'akbar/
معنی
۱. بزرگتر.
۲. بزرگسالتر.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
بزر گتر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکبر
فرهنگ نامها
(تلفظ: akbar) (عربی) بزرگتر ، مِهتر ، سالمندتر ، بزرگسالتر. (این نام به اعتبار اسم حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین (ع) شرف و رواج دارد).
-
اکبر
فرهنگ واژههای سره
بزر گتر
-
اکبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اکابر] 'akbar ۱. بزرگتر.۲. بزرگسالتر.
-
اکبر
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - بزرگتر، 2 - پیرتر. ج . اکابر.
-
اکبر
لغتنامه دهخدا
اکبر. [ اَ ب َ ] (اِخ ) اکبرشاه . لقب یکی از سلاطین هندوستان است . (آنندراج ). رجوع به اکبرشاه شود.
-
اکبر
لغتنامه دهخدا
اکبر. [ اَ ب َ ] (ع اِ) اِکبِر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). چیزی است شیرین مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اِکبِر. عکبر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اِکبِر و اکبیر شود.
-
اکبر
لغتنامه دهخدا
اکبر. [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) بزرگتر. (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 18). بزرگتر. ج ، اَکابِر، اَکبَرون . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). بزرگتر. (ناظم الاطباء). بزرگتر. مؤنث : کُبری ̍. (از آنندراج ). خلاف ارذل . ج ، اکبرون ، ا...
-
اکبر
لغتنامه دهخدا
اکبر. [ اِ ب ِ ] (ع اِ) اَکبِر. چیزی مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چیز شیرینی است . (منتهی الارب ). و رجوع به اکبیر شود.
-
اکبر
واژهنامه آزاد
بزرگتر
-
واژههای مشابه
-
أَکْبَرُ
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگتر-بزرگترين
-
عشق اکبر
لغتنامه دهخدا
عشق اکبر. [ع ِ ق ِ اَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه )اشتیاق به لقای حق تعالی و معرفت ذات و شهود صفات درذات است . فلاسفه و ظرفا گویند اگر عشق عالی و اکبر نمی بود موجودات طراً مضمحل میشدند و آنچه حافظ ممکنات و معلولات نازله است عشق عالی ا...
-
علی اکبر
لغتنامه دهخدا
علی اکبر. [ ع َ ی ِ اَ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) علی بزرگتر در مقابل علی اصغر وعلی اوسط. این ترکیب متداول فارسی به سکون یاء تلفظمی شود و بصورت یک کلمه برای نام کسان بکار می رود.
-
کلب اکبر
لغتنامه دهخدا
کلب اکبر. [ ک َ ب ِ اَ ب َ ] (اِخ ) نام دیگر صورت نهر است از صورت جنوبی فلکی قدماء. (مفاتیح العلوم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام صورتی از صورت فلکیه از ناحیت جنوبی که بر مثال سگی توهم کنند و کواکب آن هیجده است و بیرون از صورت یازده کوکب و از کواک...
-
علیاکبر
فرهنگ نامها
(تلفظ: ali akbar) (عربی) (در اعلام) علیِ اکبر به اضافه کسره (علی بزرگتر) ، فرزند حسین بن علی بن ابی طالب ، پسر جوان امام حسین (ع) .