کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکاسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکاسر
لغتنامه دهخدا
اکاسر.[ اَ س ِ ] (ع اِ) اکاسرة. ج ِ کسری . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به اکاسرة و کسری و خسرو شود.
-
جستوجو در متن
-
کسری
لغتنامه دهخدا
کسری . [ ک ِ را / ک َ را ] (معرب ، اِ) خسرو را گویند. ج ، اکاسرة، کساسرة، اکاسر، کسور. (ناظم الاطباء). لقب هریک از پادشاهان عجم . (از برهان ) (از آنندراج ). لقب پادشاه فارس معرب خسرو یعنی پادشاه پادشاهان و صاحب شوکت بسیار و فراخ ملک . ج ، اکاسرة، کسا...
-
اکاسره
لغتنامه دهخدا
اکاسره . [ اَ س ِ رَ ] (ع اِ) اکاسرة. اکاسر. ج ِ کسری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (اقرب الموارد). ج ِ کسری که لقب انوشیروان است لیکن اکاسره اولاد او را گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خسروان . واحد: کسری .(مهذب الاسماء). چون مطلق گویند م...
-
قزوین
لغتنامه دهخدا
قزوین . [ ق َزْ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و عرض آن 37درجه است . ابن فقیه گوید: نخستین بنیادگذار این شهر شاپور ذوالاکتاف بود که ابهر را...