کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اژدرافکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اژدرافکن
/'a(e)ždar[']afkan/
معنی
نوعی کشتی جنگی کوچک که به طرف کشتیهای دشمن اژدر پرتاب میکند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اژدرافکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (نظامی) 'a(e)ždar[']afkan نوعی کشتی جنگی کوچک که به طرف کشتیهای دشمن اژدر پرتاب میکند.
-
torpedo launcher
اژدرافکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وسیلهای در کشتی یا هواگَرد یا زیردریایی که اژدر را به سمت هدف پرتاب میکند
-
اژدرافکن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ کَ) (ص فا. اِمر.) کشتی بخاری کوچک و دراز و بسیار سریع که اژدر به سوی کشتی های دشمن می افکند.
-
اژدرافکن
لغتنامه دهخدا
اژدرافکن . [ اَ دَ اَ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کشتی های بخاری کوچک و درازکه تُرپیل بطرف کشتیهای دشمن افکند. (فرهنگستان ).
-
جستوجو در متن
-
ناوشکن
لغتنامه دهخدا
ناوشکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) کشتی کوچک بسیار تندرو که برای دنبال کردن اژدرافکن هاست و خود آن کشتی نیز اسبابهائی برای افکندن اژدر دارد. (لغات فرهنگستان ).
-
ناوشکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (نظامی) nāvšekan کشتی جنگی تندرو که کشتیهای اژدرافکن دشمن را تعقیب میکند و خودش هم دارای دستگاه اژدراندازی است.
-
ناو
واژگان مترادف و متضاد
۱. اژدرافکن، رزمناو، کشتیجنگی ۲. سفینه، غراب، کشتی ۳. آبراهه، جو، ممرآب، نهر ۴. ناودان ۵. شیاره ۶. وادی ۷. ناوه ۸. تلوتلو
-
اژدرانداز
لغتنامه دهخدا
اژدرانداز. [ اَ دَ اَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) آلتی است دراز شبیه بلوله ٔ توپهای بزرگ که در کشتی های اژدرافکن برای انداختن ترپیل بطرف کشتی های دشمن تعبیه کنند. (فرهنگستان ).
-
بحریة
لغتنامه دهخدا
بحریة. [ ب َ ری ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به بحر. دریائی . آنچه به دریا منسوب باشد.- نیروی بحریه ؛ نیروی دریایی . قوای جنگی در دریا از قبیل ناو و ناوشکن و زیردریائی و اژدرافکن و امثال آن . آن وسایل و کشتی ها که در جنگهای دریایی بکار رود. اسطول . دریائیان...
-
افکن
لغتنامه دهخدا
افکن .[ اَ ک َ ] (نف مرخم ) آنکه بیفکند و بیندازد. (ناظم الاطباء). مخفف افکننده . این کلمه با کلمات دیگر ترکیب شود و صفت مرکب سازد چون : ببرافکن ، پلنگ افکن ، پی افکن ، بازافکن ، پرتوافکن ، بارافکن ، پرافکن ، دودافکن ، روزافکن ، زیرافکن ، اسب افکن ، ...