کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِشکال زدایی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشکال
واژگان مترادف و متضاد
اطوار، اقسام، انحا، انواع، صور، گونهها
-
اشکال
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیچیدگی، تعقید، تکلف، دشواری، سختی، سوسه، صعوبت، غموض، محظور ۲. شبهه، شک ۳. ایراد، خردهگیری، عیب
-
اشکال
فرهنگ واژههای سره
خرده، چالش، دیسه ها، دشواری، ریخت ها
-
اشکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شکل] 'aškāl = شِکل
-
اشکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eškāl ۱. پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن؛ دشواری؛ سختی و پیچیدگی کاری یا امری.۲. (اسم) مسئله.۳. (اسم) عیب؛ نقص.
-
اشکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: شکال] [قدیمی] 'eškāl ریسمانی که به چهار دست و پای ستور میبستند؛ پایبند ستور: ◻︎ خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک / بگسلد اشکال را استور نیک (مولوی۱: ۳۸۸).
-
اشکال
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ شکل . 1 - صورت ها، گونه ها، انواع . 2 - پیکرها.
-
اشکال
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دشوار شدن . 2 - (اِمر.) پوشیده شدن کار. 3 - (اِمص .) دشواری . 4 - خرده گیری .
-
اشکال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) پای بند ستور، شکال .
-
اشکال
لغتنامه دهخدا
اشکال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شکل . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 62). صورتها. (غیاث ) (آنندراج ). مانندگان . مانندها. || ج ِ شکل و آن بر هیئت مجموعی چیزی اطلاق کنند که در علم رمل شانزده شکل اند و در علم تکسیر و هندسه نیز اشکال مت...
-
اشکال
لغتنامه دهخدا
اشکال . [ اِ ] (از ع ، اِ) پای بند ستورکه فارسی زبانان از شکال عربی ساخته اند : خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک بگسلد اشکال را استور نیک دست عشقش آتشی اشکال سوزهر خیالی را بروبد نور روز. مولوی .و رجوع به شِکال شود.
-
اشکال
دیکشنری فارسی به عربی
بق , ثرثرة , صعوبة , ضعف , عائق , قسوة
-
اشکال تراش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eškāltarāš کسی که از هر کاری اشکال میگیرد؛ آنکه امری را دشوار سازد و سختگیری و بهانهجویی کند.
-
اشکال تراشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'eškāltarāši مشکل ساختن امری؛ سختگیری در کاری؛ بهانهجویی و ایرادگیری.
-
debugger
اِشکالزدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامهای که برای یافتن و رفع اِشکالهای احتمالی موجود در یک یا چند برنامۀ دیگر ساخته شده باشد و کارش را بهصورت خودکار یا معمولاً با کمک یا نظارت برنامهنویس انجام دهد