کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِسِّکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
اسکان
واژگان مترادف و متضاد
استقرار، تختقاپو، جایدهی، سکونت
-
اسکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eskān ۱. ساکن کردن؛ سکونت دادن.۲. (ادبی) ساکن و بیحرکت خواندن حرفی؛ ساکن کردن.
-
اسکان
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - ساکن کردن . 2 - خانه نشین کردن .
-
اسکان
لغتنامه دهخدا
اسکان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَکن .
-
اسکان
لغتنامه دهخدا
اسکان . [ اِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کزاز سفلی بخش سره بند شهرستان اراک ، در 24000 گزی شمال آستانه و 6000 گزی راه اراک به بروجرد. کوهستان ، سردسیر. سکنه 797 تن . شیعه ، فارسی . آب آن از رودخانه ٔ دوآب و چشمه سراب . محصول آن غلات ، چغندر قند، انگور، م...
-
اسکان
لغتنامه دهخدا
اسکان . [ اِ ] (ع مص ) آرام کردن . (منتهی الارب ). آرامانیدن . (زوزنی ). || بی حرکت ساختن حرف را. (منتهی الارب ). بی حرکت کردن حرف . ساکن خواندن و بی حرکت ادا کردن حرفی . ضدقلقلة. عبارت است از سلب حرکت در مواردی که حرف موقوف ٌعلیه کسره یا فتحه یا ضمه...
-
آسکان
واژهنامه آزاد
روستایی در دهستان طالقان از 5 قریه بایزه رود که شهرت همه آنها کیان است و قلعه ای باستانی بنام کیاندخت در آن وجود دارد که 2300 سال پیش قدمت دارد .
-
جستوجو در متن
-
piscation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکان
-
خوش محضر
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان
-
وسایل راحتی
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان
-
سازش با مقتضیات محیط
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان
-
تهیه جا
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان
-
خانه ها (بطور کلی)
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان
-
خانه سازی
دیکشنری فارسی به عربی
اسکان