کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِسناد 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ثبت اسناد
لغتنامه دهخدا
ثبت اسناد. [ ث َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداره ٔ ثبت اسناد؛ اداره ای که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تاحجت باشد. || مباشر ثبت . آن کس که شغل ثبت اسناد یا املاک ورزد. ثبات . شروطی . چک نویس . صکاک .
-
جعل اسناد
دیکشنری فارسی به عربی
تزييف
-
کیف اسناد
دیکشنری فارسی به عربی
حقيبة
-
قابل اسناد
دیکشنری فارسی به عربی
منسوب
-
اسناد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انسب اليه
-
محضر اسناد رسمی
فرهنگ واژههای سره
دفتر اسناد رسمی، دفترخانه
-
fundamental attribution error
خطای بنیادین اِسناد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] خطایی در تبیین علت رفتارها که در آن بر عوامل درونی مانند شخصیت بیشتر از عوامل بیرونی مانند حضور اطرافیان تکیه شود متـ . سوگیری تناظری correspondence bias سوگیری بیشاِسنادی over attribution bias سوگیری خصلتگرا dispositioninst bias
-
اسناد فی الحدیث
لغتنامه دهخدا
اسناد فی الحدیث . [ اِ فِل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) ان یقول المحدث حدثنا فلان عن فلان عن رسول اﷲ (ص ). (تعریفات جرجانی ).
-
اراءه اسناد یا مدارک
دیکشنری فارسی به عربی
وثائق
-
اسناد ساختگی ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
کور الحداد
-
ضبط اسناد و اوراق بایگانی
دیکشنری فارسی به عربی
ارشيف
-
جستوجو در متن
-
predicative
اِسنادی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مربوط به اِسناد
-
مسند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mosnad ۱. اسناد دادهشده؛ نسبتدادهشده.۲. (ادبی) = گزاره۳. حدیثی که به گویندۀ آن اسناد شود.
-
سند
فرهنگ فارسی معین
(سَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چیزی که به آن اعتماد کنند. 2 - نوشته ، مدرک ؛ ج . اسناد.
-
محضر
فرهنگ فارسی معین
(مَ ضَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل حضور. 2 - دفتر ثبت اسناد. ج . محاضر.