کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِسبار کِردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اِسبار کِردن
لهجه و گویش بختیاری
esbâr kerdan بیل زدن باغ و باغچه. نیز bil-esbâr .
-
واژههای مشابه
-
اسبار
لغتنامه دهخدا
اسبار. [ اَ ] (اِخ ) قریه ای است بر باب حی ّ شهر اصفهان و آنرا اسباردیس گویند و از آنجاست ابوطاهر سهل بن عبداﷲبن الفرخان الاسباری الزاهد، مجاب الدعوة. متوفی بسال 296 هَ . ق . (معجم البلدان ).
-
اسبار
لغتنامه دهخدا
اسبار. [ اَ ] (اِخ ) یا اسپار یا اسفاربن شیرویةالدیلم . مؤلف مجمل التواریخ و القصص گوید: آغاز دولت آل بویه و اخبار ایشان ، آگاه باش که چون اسباربن سیرویة الدیلم ، بر شهر ری و نواحی آن مستولی شد مرداویج بن زیار الجیلی با وی بود از فرزندان پادشاه گیلا...
-
اسبار
لغتنامه دهخدا
اسبار. [ اَ س َ ] (پهلوی ، ص ) اسوار. سوار. رجوع به فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 223 شود.
-
بیل اِسبار
لهجه و گویش بختیاری
bil-esbâr بیلى که زمین را با آن زیر و رو کنند. به آن«بیل اسپره» هم گویند.
-
باق اِسبار
لهجه و گویش بختیاری
bâq esbâr زیر و رو کردن خاک باغ و باغچه با بیلِاِسبار.