کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اَهِ
لهجه و گویش گنابادی
ahe در گویش گنابادی یعنی هستید ، تشریف دارید ، می مانید؟
-
واژههای مشابه
-
آه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آوخ، افسوس، حیف، دریغا، وای ۲. دم، نفس ۳. مویه، ناله
-
آه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) (کلمۀ افسوس) 'āh ۱. آخ؛ وای؛ آوخ.۲. نفس بلند که از درد یا شادی از سینه برآورند: ◻︎ گر بُوَد در ماتمی صد نوحهگر / آه صاحبدرد آید کارگر (عطار: ۳۷۸).
-
آه
فرهنگ فارسی معین
(صت .) کلمه ای است که برای نشان دادن درد، رنج ، اسف و اندوه به کار می برند. آوه ، آوخ ،آخ و وای نیز گویند. ؛ ~ در بساط نداشتن کنایه از: از هر گونه امکان مالی محروم بودن .
-
اه
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (صت .) برای اظهار نفرت و کراهت به کار آرند.
-
آه
لغتنامه دهخدا
آه . (اِخ ) نام قریه ای بناحیه ٔ دماوند، و آبهای معدنی بسیار بدانجا هست .
-
آه
لغتنامه دهخدا
آه . (صوت ، اِ) آوازیست که برای نمودن درد و رنج و الم و اسف و تلهف و اندوه از سینه برآرند. آوَه . آوخ . وای . آخ . اَه . دردا. افسوس . || باد. باد سرد. دم سرد : آه از این جور بد، زمانه ٔ شوم همه شادی ّ او غمان آمیغ. رودکی .چو بهرام گفت آه مردم ، ز را...
-
آه
لغتنامه دهخدا
آه . (ع پسوند) َاه . حرفی است که در آخر بعض کلمات درآید و حکایت از حسرت و تألم و استغاثه و توجعکند. و در این صورت در اول کلمه نیز «وا» درآرند: وادیناه . واحمزتاه . وامحمداه . وااسلاماه . واشریعتاه . واشنعتاه . وافضیحتاه . واحسرتاه . واقِلَّةَ صبراه ...
-
اه
لغتنامه دهخدا
اه . [ اَ ] (صوت ) به معنی آه باشد و آن کلمه ایست که در وقت افسوس و حسرت گویند. (برهان ) (از انجمن آراء ناصری ). کلمه ایست که در اظهار نفرت و کراهت گویند. صوتیست نمودن کراهت و نفرت را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : اه کز استیلای نفس شالهنگ همچو شالنگیس...
-
اه
لغتنامه دهخدا
اه . [ اَ هَ هَ ] (ع مص ) اهة. ناله کردن . اه گفتن . (منتهی الارب ). نالیدن و اه گفتن . (ناظم الاطباء). اندوه کردن و اَه گفتن . (آنندراج ).
-
اه
لغتنامه دهخدا
اه . [ اِ ] (صوت )در تداول عامه برای استفهام انکاریست . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
اه
لغتنامه دهخدا
اه . [ اُ ] (صوت ) کلمه ٔ تعجب است . علامت تعجب . صوتی ، نمودن تعجب را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || کلمه ٔ تألم . علامت ترس . صوتی ، نمودن اسف یا شفقت را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
آه
دیکشنری عربی به فارسی
اه , افسوس , اويخ
-
اَهَ
لهجه و گویش گنابادی
aha در گویش گنابادی یعنی آهن