کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَنْگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انگ انداختن
لغتنامه دهخدا
انگ انداختن . [ اَ اَ / اِ ت َ ] (مص مرکب ) کمال نیاز را داشتن . با جدیت و کوشش در طلب چیزی بودن و نرسیدن . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). بسیار حریص بودن . حرص زدن : برای یک پول انگ می اندازد. (از یک پول هم نمیگذرد).
-
انگ سیاسى
دیکشنری فارسی به عربی
الصبغة السياسية
-
انگ انداختن
لهجه و گویش تهرانی
دوربین کشیدن،دوکف دست را لوله کردن و دیدن از درون آن،دقیق جستجو کردن
-
انگ و ننگ
فرهنگ گنجواژه
بد نامی.
-
واژههای همآوا
-
انگ
واژگان مترادف و متضاد
۱. برچسب، علامت، مارک، نشان ۲. شیره، عصاره ۳. زنبور
-
انگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ang ۱. زنبور.۲. زنبور عسل.۳. شیره؛ عصاره.
-
انگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ang لولۀ سفالی که در آبراهه کار میگذارند؛ تنبوشه.
-
انگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از انگلیسی: ink؟] 'ang ۱. نشانی و علامت یک بنگاه که بر روی محمولههای تجاری نوشته میشود.۲. [مجاز] تهمت.۳. (قید) [عامیانه] مستقیم؛ درست: انگ آمد جلویِ من نشست.
-
انگ
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) نک تنبوشه .
-
انگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نشان و علامتی که بر روی عدلهای تجارتی نویسند.
-
انگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = انج . انغ : شیره ، عصاره .
-
انگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) زنبور، زنبور عسل .
-
عنگ
لغتنامه دهخدا
عنگ . [ ع َ ] (اِ) بانگ و نعره ٔ خر الاغ را گویند، و بعضی خر الاغ نر را عنگ میگویند که جفت خر ماده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). خر نر و بانگ و نعره ٔ خر. (ناظم الاطباء) : گوید که علک خایم ،خاید بلی چنانک خایند علک ماده خران از خران عنگ . سوزنی .ندا...
-
انگ
لغتنامه دهخدا
انگ . [ اَ ] (اِ) ممر آب را گویند که کوزه گران از سفال سازند و بجهت مرور کردن آب بهم وصل کنند. (برهان قاطع). لوله ای که از سفال سازند و در آبراهه چندین عدد آن را بهم وصل کنند و درزهای آنها را با پیه دارو و آهک محکم بگیرند تا آب بزمین فرو نرود. (ناظم ...
-
انگ
لهجه و گویش تهرانی
نوشتهای که با ورق فلزی توخالی چاپ کنند،نوشته تجاری با کلیشه حلبی.