کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَمالَه کِردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اَمالَه کِردن
لهجه و گویش بختیاری
amâla kerdan تنقیه کردن.
-
واژههای مشابه
-
اماله
واژگان مترادف و متضاد
تزریق، تنقیه، حقنه، روبش
-
اماله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: امالَة] 'emāle ۱. (زبانشناسی) در اصطلاح میل دادن فتحه به کسره بهطوریکه «الف» صورت «ی» پیدا کند، مثل کتیب (امالۀ کتاب)، رکیب (امالۀ رکاب)، و سلیح (امالۀ سلاح).۲. (پزشکی) داخل کردن داروی مایع بهوسیلۀ آلت مخصوص در رودۀ بزرگ از ...
-
اماله
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ) [ ع . امالة ] (مص م .) 1 - مایل کردن ، خم دادن . 2 - تنقیه کردن . 3 - تبدیل حرف «آ» (الف ) به «ی ». مانند: رکاب = رکیب .
-
اماله
لغتنامه دهخدا
اماله . [ اِ ل َ ] (ع مص ) برگردانیدن . خم دادن . (منتهی الارب ). میل دادن و برگردانیدن . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به امالةشود. || تنقیه کردن . داخل کردن مایعات درامعا و احشا از پایین برای پاک کردن روده ٔ انسان یاحیوان و رفع یبو...
-
امالة
لغتنامه دهخدا
امالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) مال دادن . (از اقرب الموارد). به این معنی واوی است و از «مول » می آید. || برگردانیدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). خم دادن . (ناظم الاطباء). || چرانیدن شتر از گیاه شیرین . || سست گردانیدن افسار اسب برای اینکه راه برود ...
-
اماله
دیکشنری فارسی به عربی
حقن , حقنة شرجية
-
اماله
واژهنامه آزاد
تزریق مایعات به داخل بافتهای بدن یا حفرات آن، مثل تنقیه
-
اِماله،اماله کردن
لهجه و گویش تهرانی
تنقیه: اماله آب صابون، اماله گل ختمی
-
آب اماله
فرهنگ فارسی معین
(بِ اِ لِ) [ فا - ع . ] ( اِ.) هر داروی مایعی که ا ز طریق تنقیه به بیمار منتقل کنند.
-
شیشه اماله
لغتنامه دهخدا
شیشه اماله . [ شی ش َ / ش ِ اِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) دستور. شیشه که یک سر تنگ و دیگر سر فراخ دارد و با آن حقنه کنند. محقنه از شیشه . (یادداشت مؤلف ).
-
اماله ٔ فرنگی
لغتنامه دهخدا
اماله ٔفرنگی . [ اِ ل َ / ل ِ ی ِ ف َ رَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) دستگاه تنقیه . حقنه . رجوع به اماله شود.
-
اماله کردن
لغتنامه دهخدا
اماله کردن . [ اِ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تنقیه کردن . شستشوی روده ها. رجوع به اماله شود.
-
اماله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احقن