کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَلِک پِلَک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الک
واژهنامه آزاد
درگویش مردم روستای زرند کهنه الی [ا َ ل َ] گفته می شود.
-
الک دولک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'alakdolak بازی دو یا چند نفرهای که چوب کوتاهی را روی زمین میگذارند و با چوب درازتر به آن میزند و آن را به هوا پرتاب میکنند و سایر بازیکنان باید آن چوب را در هوا بگیرند؛ چالیک.
-
الک دولک
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ. دُ لَ) (اِمر.) نوعی بازی کودکان در دو دستة مخالف توسط دو چوب بلند و کوتاه .
-
الک جنبش
لغتنامه دهخدا
الک جنبش . [ اَ ل َ جُم ْ ب ِ ] (اِ مرکب ) الک دولک . رجوع به الک دولک شود.
-
الک دلک
لغتنامه دهخدا
الک دلک .[ اَ ل َ دُ ل َ ] (اِ مرکب ) رجوع به الک دولک شود.
-
الک دولک
لغتنامه دهخدا
الک دولک . [ اَ ل َ دُ ل َ ] (اِ مرکب ) یا الک دلک ، دو پاره چوب است که بدان بازی کنند یکی دراز و دیگری کوتاه . چوب دراز را دولک و کوتاه را الک نامند. (از فرهنگ جهانگیری ذیل چالیک ). بازی الک دولک بدین ترتیب است که طفلی چوبی قریب یک ذرع را که دولک نا...
-
الک کردن
لغتنامه دهخدا
الک کردن . [ اَ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیختن . از الک گذراندن چیزی . رجوع به «الک » و کارآموزی داروسازی ص 42 شود.
-
الک آباد
لغتنامه دهخدا
الک آباد. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد در 16 هزارگزی شمال باختری چالانچولان و 5 هزارگزی باختر شوسه ٔ بروجرد. جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 370 تن شیعه هستندکه به لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین میشود و...
-
screening 2
الک کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بیختن آرد برای جدا کردن ذرات خارجی بزرگترازحدمطلوب از آن
-
الک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تدقيق , منخل
-
الک(آردبیز)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: alak/ ârteviǰ طاری: alak طامه ای: alak/ ârtviǰ طرقی: alak کشه ای: alak نطنزی: ârteviǰ
-
الک یا غربال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
جمع الاصوات
-
الک دولک، ()بازی
لهجه و گویش تهرانی
چوب کوچکی را با چوب بزرگتر با ضربه پرتاب کنند تا طرف بگیرد.
-
الک و دولک
فرهنگ گنجواژه
بازی با دو چوب بزرگ و کوچک که یکی میزند و دیگران میگیرند.