کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَلَفْ ماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الف
لغتنامه دهخدا
الف . [ اِ ] (ع مص ) خوگر شدن . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ص 2) (غیاث اللغات ). الف گرفتن . (مصادر زوزنی ). خوگر شدن و دوستی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). الفت . (ذیل اقرب الموارد). دوستی و مؤانست . (از المنجد). اَلَف نیز به همین معنی است . (از ...
-
الف
لغتنامه دهخدا
الف . [ اِ] (اِخ ) در روایات اساطیری اسکاندیناو قدیم نام رب النوعهای هوا و آتش و زمین و جز آن بود. الفهای نور موکل خیر و الفهای ظلمت موکل شر بودند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
-
الف
لغتنامه دهخدا
الف . [ اُ ] (ع اِ) همان ملیم یا ملیماست که جزئی از اَلف (واحد پول عربی ) است . رجوع به ملیم و النقودالعربیة ص 176 شود.
-
الف
لغتنامه دهخدا
الف . [ اُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِاَلوف بمعنی بسیار انس گیرنده . (از اقرب الموارد).
-
الف
دیکشنری عربی به فارسی
هزار
-
أَلْفَ
فرهنگ واژگان قرآن
هزار
-
أَلَّفَ
فرهنگ واژگان قرآن
الفت داد-پيوند داد
-
اَلِفْ
لهجه و گویش گنابادی
alef در گویش گنابادی یعنی تکه ، قطعه جدا شده از میوه هایی چون خربزه و هندوانه ، قاچ
-
اَلَف
لهجه و گویش بختیاری
alaf علف.
-
الف
واژهنامه آزاد
(گنابادی) اَلِفْ؛ تکه، قاچ، قطعۀ جداشده از میوه هایی چون خربزه و هندوانه.
-
الف الف کردن
لغتنامه دهخدا
الف الف کردن . [ اَ ل ِ اَ ل ِک َ دَ ] (مص مرکب ) خربزه و مانند آن را به اجزای کوچک بدرازا بریدن . ریزریز کردن . رجوع به اَلِف شود.
-
الف داغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] [عامیانه] 'alefdāq خطی که به شکل الف از اثر داغ یا تازیانه در پوست بدن پدید آید.
-
alpha test
آزمون الف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] اولین مرحله از آزمایش محصول نرمافزاری جدید که معمولاً کارشناسان شرکت تولیدکننده در آن شرکت انجام میدهند
-
bookmark 1, book marker
چوقالف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] قطعهای از جنس کاغذ یا چوب یا چرم یا جز آن که برای مشخص کردن صفحۀ موردنظر در بین اوراق کتاب گذاشته میشود
-
چوب الف
فرهنگ فارسی معین
(اَ لِ) (اِمر.) (عا.) 1 - کاغذ باریکی که لای کتاب می گذارند به نشانة اینکه تا اینجا خوانده شده . 2 - چوب باریک .