کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَلا بَختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اَلا بَختی
لهجه و گویش تهرانی
تصادفی،شانسی
-
واژههای مشابه
-
آلا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ālā) (پهلوی) سرخ ، سرخکمرنگ .
-
الا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، شبه جمله) [عربی] 'alā برای خطاب و تنبیه به کار میرود؛ ای؛ هی؛ هان؛ بدان و آگاه باش: ◻︎ الا ای هنرمند پاکیزهخوی / هنرمند نشنیدهام عیبجوی (سعدی۱: ۳۷).
-
الا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [عربی] 'ellā مگر؛ جز.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آلودن و آلاییدن) ‹آلای› 'ālā ۱. = آلودن۲. آلاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خویآلا، دهانآلا.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آلاء، جمعِ الْی] [قدیمی] 'ālā نعمتها؛ نیکوییها.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ālā = آل۳
-
آلا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) سرخ ، سرخ نیمرنگ .
-
الا
فرهنگ فارسی معین
(اِ لّ) [ ع . ] (ق .) 1 - دلالت بر استثنا کند: مگر، بجز. 2 - جز، بدون . 3 - فقط ، منحصراً. ؛~ و بلّ ا بدون برو و برگرد، بی چون و چرا.
-
الا
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (شب جم .)حرف تنبیه است ، بدان و آگاه باش ! هان !.
-
آلا
لغتنامه دهخدا
آلا. (اِخ ) نام یکی از آبادیهای سقزکردستان و نام پیشین آن «ایلو» است . (فرهنگستان ).
-
آلا
لغتنامه دهخدا
آلا. (ص ) آل . سرخ نیمرنگ . پشت گلی . و در فرهنگها بیت ذیل برای این معنی شاهد آمده است ، لیکن صریح در مدعا نیست : چو چشم ابر شد آلا و روی گل ناری در آبگون قدح افکن شراب گلناری . منصور شیرازی .|| (اِ) پروا. (تحفةالاحباب اوبهی ).
-
آلا
لغتنامه دهخدا
آلا. (فرانسوی ، حرف اضافه ) در کلماتی که از فرانسه در زبان ما داخل شده چون و مانند و مطابق باشد، چون : آلافرانک ، آلانگله ، آلاتورک ، آلاگارسن و آلامد. لیکن دو کلمه ٔ آلاپلنگی به معنی منقش بخالهای درشت و آلابلبلی به معنی جای رفیع و بلند (چون آشیان بل...
-
الا
لغتنامه دهخدا
الا. [ اَ ] (صوت ) کلمه ٔ خطاب است یعنی ای و به عربی یا گویند. (برهان ). در فارسی ... کلمه ٔ خطاب است بمعنی ای . (غیاث از برهان ). و صاحب نهج الادب آرد: و بعضی گویند: «الا» از هلا، که بمعنی مذکور (تنبیه ) است در فارسی مستفاد میشود که این نیز فارسی بو...