کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَزنو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
redo
اَزنو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از گزینههای نوار گزینه که باعث تکرار آخرین فرمان اجراشده میشود
-
واژههای مشابه
-
ازنو
واژگان مترادف و متضاد
دوباره، مجدد، مجدداً، مکرر
-
ازنو
دیکشنری فارسی به عربی
ثانية
-
واژههای همآوا
-
ازنو
واژگان مترادف و متضاد
دوباره، مجدد، مجدداً، مکرر
-
از نو
لغتنامه دهخدا
از نو. [ اَ ن َ / نُو ] (ق مرکب ) از سر. دوباره . مجدداً. بار دیگر. باز.
-
جستوجو در متن
-
دوباره
واژگان مترادف و متضاد
ازنو، مجدد، مجدد، مجدداً، مکرراً
-
مجدد
واژگان مترادف و متضاد
۱. ازنو، دوباره، مکرر ۲. تازه، نو
-
باز
فرهنگ فارسی عمید
(قید) bāz ۱. دوباره؛ ازنو؛ دیگرباره: باز پیدات شد؟۲. نیز؛ هم: اگر حتی یک ذره ملاحظه میکردی، باز غنیمت بود.
-
ثانية
دیکشنری عربی به فارسی
از نو , دوباره , دگربار , پس , باز , يکبارديگر , ديگر , از طرف ديگر , نيز , بعلا وه , ازنو , بطرز نوين , از سر
-
دبه کردن
لغتنامه دهخدا
دبه کردن . [ دَب ْ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جر زدن . دبه درآوردن . دبه آوردن . پس از قرارداد کتبی یا قولی از قرار و قول زیاده خواستن . وادنگ کردن . زیر حرف خود زدن . وادنگ درآوردن . از قول برگشتن .- عشقش دبه کردن ؛ ازنو بفکری فراموش شده افتادن ...
-
باز
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) bāz مکرراً؛ ازنو؛ دوباره (در ترکیب با افعال): بازآوردن، بازایستادن، بازپرسیدن، بازدادن، بازگرفتن، بازگفتن، بازیافتن، ◻︎ پس بر سر این دوراههٴ آز و نیاز / تا هیچ نمانی که نمیآیی باز (خیام: ۹۲).
-
باز
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسم نیز، هم، همچنین ۲. گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا ≠ بسته ۳. ازنو، دوباره ۴. دایر، برقرار، برپا ۵. سنقر، قوش ۶. قلیا ≠ اسید ۷. باج، باژ، خراج ۸. جدا ۹. روشن ۱۰. جدا، منفصل ۱۱. روباز ۱۲. بیمانع، آزاد ۱۳. فاصلهدار ۱۴. چا