کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَرَج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ورج
واژگان مترادف و متضاد
ارج، ارزش، شان، قدر، مرتبه
-
احترام گذاشتن
فرهنگ واژههای سره
پاسداشتن، ارج نهادن، سناییدن
-
حرمت
فرهنگ واژههای سره
آزرم، آبرو، ارزش، ارج
-
قدر
فرهنگ واژههای سره
اندازه، ارج، گونه
-
ورج
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ په . ] (اِ.) ارزش ، ارج .
-
unvalued
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی ارزش است، بی ارزش، بدون ارج، بی پاداش
-
واگو
واژهنامه آزاد
همچون و برابر تعبیر. نمونه:واگوخواب او پیش مردمان ارج دارد.
-
نرخ
واژگان مترادف و متضاد
ارج، ارزش، بها، قیمت، مظنه
-
اکرام
فرهنگ واژههای سره
بزرگداشت، گرامی داشت، نواخت، ارج نهادن
-
ورجمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: varĵomand] [قدیمی] varjmand ارجمند؛ دارندۀ ورج؛ صاحبارج.
-
احترام
فرهنگ واژههای سره
پاس، ارج، سنایش، بزرگداری، بزرگداشت، شکوهیدن،آزرمیدن
-
آرت
لغتنامه دهخدا
آرت . [ رَ ](اِ) نام پرنده ای . || مِرفَق . آرنج . آرج .وارن . بندگاه ساعد و بازو. آرن . رونکک و بعید نیست که به این معنی مصحف آرن باشد. و رجوع به آرج شود.
-
ذوالقدر
فرهنگ نامها
(تلفظ: zolqadr) (عربی) (در قدیم) دارای ارج و منزلت ، ارجمند .
-
اهمیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابهت، ارج، ارزش، شکوه، قدر ۲. تاثیر ۳. بایستگی
-
فرج
فرهنگ فارسی معین
(فَ رْ) (اِ.) ورج ، ارج ؛ فره ، شأن ، شوکت ، قدر.