کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اَخ و پیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اَخ و پیف
لهجه و گویش تهرانی
اظهار ناراحتی شدید
-
واژههای مشابه
-
أَخ
فرهنگ واژگان قرآن
برادر
-
اخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ax برادر.
-
اخ
فرهنگ فارسی معین
(اَ خْ یا اَ خّ) [ ع . ] (اِ.) برادر. ج . اخوان .
-
اخ
لغتنامه دهخدا
اخ . [ اَخ خ / اِخ خ ] (ع اِ) پلیدی . چرک .
-
اخ
لغتنامه دهخدا
اخ . [ اِ ] (ع اِ فعل ) اسم فعل بمعنی بینداز.
-
اخ
لغتنامه دهخدا
اخ . [ اُ ] () بوئیدن . (غیاث ) (آنندراج ).
-
اخ
دیکشنری عربی به فارسی
برادر , همقطار
-
اخ الزوجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اخوالزَّوجَة] 'axozzo[w]je برادرزن.
-
اخ تف
فرهنگ فارسی معین
(اَ. تُ) (اِمر.) (عا.) آب دهان ، خیو، بزاق .
-
اخ وتف
لغتنامه دهخدا
اخ وتف . [ اَ خ ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آب دهان که بیرون افکنند.
-
اخ الزوج
لغتنامه دهخدا
اخ الزوج . [ اَ خُزْ زَ ] (ع اِ مرکب ) برادر شوهر.
-
اخ الزوجة
لغتنامه دهخدا
اخ الزوجة. [ اَ خُزْ زَ ج َ ] (ع اِ مرکب ) برادر زن .
-
اخ الموت
لغتنامه دهخدا
اخ الموت . [ اَ خُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب )اشاره بحدیث نبوی «النوم اخ الموت » است : نوم ما چون شد اخ الموت ای فلان زین برادر آن برادر را بدان .مولوی .