کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ايصال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ايصال
معنی
رسيد , اعلا م وصول , دريافت , رسيد دادن , اعلا م وصول نمودن , وصول کردن , بزهکاران را تحويل گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ايصال
دیکشنری عربی به فارسی
رسيد , اعلا م وصول , دريافت , رسيد دادن , اعلا م وصول نمودن , وصول کردن , بزهکاران را تحويل گرفتن
-
واژههای مشابه
-
ایصال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'isāl ۱. وصل کردن؛ پیوند کردن.۲. رسانیدن.
-
ایصال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - پیوند دادن ، وصل کردن . 2 - رسانیدن .
-
ایصال
لغتنامه دهخدا
ایصال . (ع مص ) (از «وص ل ») رسانیدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رساندن . رسانیدن . (صراح اللغة). رسانیدن نامه و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ) : منصور عذر او مقبول داشت و به ارسال و ایصال او بحضرت مثال داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 36). ...
-
جستوجو در متن
-
رسید
دیکشنری فارسی به عربی
ايصال
-
اعلا م وصول
دیکشنری فارسی به عربی
ايصال
-
رسید دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ايصال
-
اعلا م وصول نمودن
دیکشنری فارسی به عربی
ايصال
-
بزهکاران را تحویل گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
ايصال
-
وصول کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استلم , ايصال , تجمع , نقد
-
ائصال
لغتنامه دهخدا
ائصال . [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایصال شود.
-
دریافت
دیکشنری فارسی به عربی
ادراک , استهلال , ايصال , فحم ، أدرَکَ ، استوعب
-
ابلاغ
لغتنامه دهخدا
ابلاغ . [ اِ ] (ع مص ) رسانیدن . گذاردن (پیام ). ایصال . انهاء. || انذار. (تاج المصادر بیهقی ).