کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
او را ان مرد را پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علیه او شورید
فرهنگ واژههای سره
بر او شورید
-
او. آر. اس
فرهنگ فارسی معین
(اُ اِ) [ انگ . ]O.R.S (اِ.) محلولی حاوی قند و نمک های گوناگون که به بیمار مبتلا به اسهال می دهند تا آب و املاح از دست رفتة بدن او جبران شود.
-
از دوش (او) برداشت
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَأ مِن
-
در صلاحیت او نیست
دیکشنری فارسی به عربی
ليس في اختصاصه
-
گُدارِ وَرْ اُو زِدَ
لهجه و گویش گنابادی
godare war ouw zeda در گویش گنابادی یعنی قبل از عمل و اقدام اقدام به تحقیق و بررسی و پژوهش کردن درباره آن کار یا اقدام
-
خود او (درحال تاکید)
دیکشنری فارسی به عربی
نفسه
-
خبر دادبه او از
دیکشنری فارسی به عربی
أَحاطَهُ عِلْماً بِـ
-
به او ارتباطی ندارد
دیکشنری فارسی به عربی
ليس في اختصاصه
-
همدردی کرد با او
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ بخاطِره
-
تسلیت گفت به او
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ بخاطِره
-
الهام شد به او
دیکشنری فارسی به عربی
استشعر
-
او بر اولویت دارد
دیکشنری فارسی به عربی
له الأسبقية علي
-
پیت او وِردن
لهجه و گویش بختیاری
pit owver dan از درد به خود پیچیدن.
-
او چو / اوچه
لهجه و گویش بختیاری
učo/uče آنجا.
-
آی او اس
واژهنامه آزاد
سیستم عامل گوشی و تبلت اپل