کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
او را (ان مرد را) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹او› [قدیمی] 'āv = آب۱
-
آو
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) آب .
-
أَوَ
فرهنگ واژگان قرآن
آیا
-
اُو
لهجه و گویش تهرانی
آب :اویار،او روت،عودلاجان.
-
اِو
واژهنامه آزاد
آب
-
أَوْ -أَوِ
فرهنگ واژگان قرآن
يا
-
کیاله او
لغتنامه دهخدا
کیاله او. [ ل َ / ل ِ اَ / اُو ] (اِ مرکب ) آب چکیده ای از ماست . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
اسپی آو
لغتنامه دهخدا
اسپی آو. [ اِ ] (اِخ ) سفیدآب مازندران . رجوع به سفیدآب و سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 157 بخش انگلیسی شود.
-
او ادنی
لغتنامه دهخدا
او ادنی . [ اَ اَ نا ] (ع ق مرکب ) یا نزدیک تر. یا آنکه نزدیک تر : فکان قاب قوسین او ادنی (قرآن 9/53).حریف خاص او ادنی محمد کز پی جاهش سرآهنگان کونین اند سرهنگان درگاهش .خاقانی .
-
بر او
لغتنامه دهخدا
بر او. [ ب َ ] (حرف اضافه + ضمیر) (از: بر + او) علیه کسی . به زیان کسی . ضد او.
-
مال او
دیکشنری فارسی به عربی
زي , له , ها
-
او قَد
لهجه و گویش بختیاری
uqad آنقدر.
-
اُو وَه
لهجه و گویش بختیاری
o:w vah صوتى است براى بیان تعجب
-
پی او
لهجه و گویش تهرانی
کنایه مسیر آب
-
توحیدگوی او
واژهنامه آزاد
شکرگزار او.