کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوکن
لغتنامه دهخدا
اوکن . [ اَ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ وَکن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وکن شود.
-
جستوجو در متن
-
Oken
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اوکن
-
وکن
فرهنگ فارسی معین
(وَ) [ ع . ] (اِ.) آشیانة مرغ . ج . اوکُن ، وُکْن .
-
وکن
لغتنامه دهخدا
وکن . [ وَ ] (ع اِ) آشیانه ٔ مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آشیانه ٔ پرنده در کوه یا دیوار. (اقرب الموارد). ج ، اَوْکُن ، وُکْن ، وُکون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). عن الاصمعی : الوکن مأوی الطائر فی غیر عش و الوکر ما کان فی عش . (اق...
-
یار کردن
لغتنامه دهخدا
یار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همراه کردن . قرین کردن . موافق کردن . یکدل کردن . همداستانی کردن . اصحاب : جهودان بر وی [ عیسی ] گرد آمدند و تدبیر کشتن او کردند و این هردوس الاصغر را با خویشتن یار کردند. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چو مهتر شدی کار هشیار ک...