کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوژندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوژندن
/'o[w]žandan/
معنی
افکندن؛ بر زمین زدن؛ به خاک افکندن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lob, toss
-
جستوجوی دقیق
-
اوژندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹اوژنیدن، اوژندیدن› [قدیمی] 'o[w]žandan افکندن؛ بر زمین زدن؛ به خاک افکندن.
-
واژههای مشابه
-
اوژندن و کشتن
فرهنگ گنجواژه
از بین بردن.
-
جستوجو در متن
-
اوژنیدن
فرهنگ فارسی معین
(اَ ژَ دَ) (مص م .) اوژندن ، افکندن .
-
اوژن
فرهنگ نامها
(تلفظ: ožan) (در قدیم) اوژندن ، افکندن ؛ اوژننده ، افکننده ، اندازنده.
-
اوژن
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ اوژندن) [قدیمی] 'o[w]žan ۱. = اوژندن۲. اوژنده؛ اوژننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شیراوژن، ◻︎ تو در پنجهٴ شیر مرداوژنی / چه سودت کند پنجهٴ آهنی (سعدی۱: ۱۰۷).