کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوقار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوقار
/'o[w]qār/
معنی
= وِقر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوقار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوقار، جمعِ وِقر] [قدیمی] 'o[w]qār = وِقر
-
اوقار
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ وِقْر. 1 - بارهای سنگین . 2 - بارِ قاطر و اسب .
-
اوقار
لغتنامه دهخدا
اوقار. [اَ ] (ع اِ) ج ِ وِقْر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).بارگران یا عام است . (آنندراج ). رجوع به وقر شود.
-
جستوجو در متن
-
خروارها
لغتنامه دهخدا
خروارها. [ خ َرْ ] (اِ) اوقار. بار خرها. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
وقر
لغتنامه دهخدا
وقر. [ وِ ] (ع اِ) بار گران ، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، اوقار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بار خر و استر، چنانکه وسق بار شتر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). خروار. (مهذب الاسماء). خربار. با...