کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوغل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوغل
لغتنامه دهخدا
اوغل . [ اُ غ ُ ] (ترکی ، اِ) پسر. اوغول . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به اوغلی شود.
-
واژههای همآوا
-
اوقل
لغتنامه دهخدا
اوقل . [ اَ ق َ ] (ع ن تف ) برکوه برآینده تر: هو اوقل من غفر؛ او از بزغاله ٔ کوهی بر کوه بهتر بالا میرود. (ناظم الاطباء): اوقل من وغل . (از مجمع الامثال میدانی ).
-
جستوجو در متن
-
عمواوغلی
لغتنامه دهخدا
عمواوغلی . [ ع َ اُغ ْ ] (اِ مرکب ) (از: عمو، عم ّ عربی + اوغل ترکی ، پسر + یاء نسبت ) پسرعمو. پسرعم . و در تداول فارسی زبانان ، غالباً عَمقُلی و عموغلی تلفظ شود.
-
اوغلی
لغتنامه دهخدا
اوغلی . [ اُ غ ُ ] (ص نسبی ) منسوب به اوغلان که قومی است ازبک . الف و نون در حال نسبت حذف شده ، و در لغات ترکی نوشته که اوغلی به معنی پسر او، چه «اوغل » بمعنی پسر و بچه و یای معروف به معنی اوزیرا که ضمیر غایب است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
اسفندیاربک
لغتنامه دهخدا
اسفندیاربک . [ اِ ف َ ب َ ] (اِخ ) (سلسله ٔ ...) از خانواده ٔاسفندیاربک (مذکور در فوق ) هشت تن حکومت کرده اند. او امیر پنجم این سلسله است و اینان را اسفندیاربک اوغل لری (پسران اسفندیاربک ) گویند و به «قزل احمدلو» نیز معروف شده اند. اسامی آنان از این ...