کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوغان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوغان
لغتنامه دهخدا
اوغان . [ اَ ] (اِ) افغان و ناله و زاری . (ناظم الاطباء). رجوع به افغان شود.
-
واژههای همآوا
-
اوقان
لغتنامه دهخدا
اوقان . (اِخ ) دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان با 280 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ اوغان و محصول آن برنج ، غلات ، ابریشم ، توتون سیگار و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ٔ ابریشمی و چادرشب است . و از دو محل بالا و پائین ت...
-
جستوجو در متن
-
علی قورچی
لغتنامه دهخدا
علی قورچی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (پهلوان ...) وی پس از کشته شدن احمد سیورغتمش اوغانی در جنگ با سلطان احمد، به پیشوایی جرما و اوغان منصوب گشت . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 318 شود.
-
تاکور
لغتنامه دهخدا
تاکور. (اِخ ) (امیر...) اوغانی . بنابر قول حمداﷲ مستوفی از امراء اوغان و معاصر شاه شجاع بود و سلطان احمد که بعد از وفات شاه شجاع بسلطنت رسید، پس از ورود به کرمان وی را محبوس گردانید. رجوع به تاریخ گزیده چ عکسی ص 736 شود.
-
اوقان
لغتنامه دهخدا
اوقان . (اِخ ) دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان با 280 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ اوغان و محصول آن برنج ، غلات ، ابریشم ، توتون سیگار و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ٔ ابریشمی و چادرشب است . و از دو محل بالا و پائین ت...
-
گالی کش
لغتنامه دهخدا
گالی کش .[ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میوه دشت شهرستان گرگان ، واقع در 10 هزارگزی جنوب مینودشت . دامنه ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 115 تن سکنه . فارسی و ترکمنی ، آب آن از رودخانه ٔ اوغان ، محصول آنجا برنج ، غلات ، ابریشم ، توتون ، سیگار، لبنیات ...
-
مینودشت
لغتنامه دهخدا
مینودشت . [دَ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان گرگان که در مشرق بخش رامیان واقع و قسمت جنوبی آن کوهستانی و سردسیرو قسمت شمالی آن معتدل و مرطوب است . آب قریه های کوهستانی این بخش از چشمه سارها و قراء دامنه ای و دشت ازرودخانه های اوغان ، خرخر، چهل چای و ...
-
قتلغخان
لغتنامه دهخدا
قتلغخان . [ ق ُ ل ُ ] (اِخ ) دختر قطب الدین شاه جهان بن سلطان جلال الدین سیورغتمش بن سلطان قطب الدین محمدبن امیرحسام الدین ، از سلاطین قراختای کرمان است . امیر مبارزالدین محمد به سال 729 او را به زنی گرفت . (از تاریخ گزیده چ لندن ص 601 و 225). در کتا...
-
افغان
واژهنامه آزاد
افغان نام قبایل پشتو زبانی است که در بخش هایی از افغانستان و پاکستان زندگی می کنند. افغان را در عامیانه اوغان و در گویش هزارگی اوغان، اوغون و اوغو نیز می گویند. گرچه در بین عوام، معنی افغان همان ناله و فریاد است اما برخی برای آن معانی و ریشه های دیگر...
-
باکور افغان
لغتنامه دهخدا
باکور افغان . [ اَ ] (اِخ ) نام امیری که ازطرف شاه شجاع مظفری به کرمان اعزام شده است . در تاریخ وزیری آمده است : شاه شجاع سلطان شبلی پسر خود را بحکمرانی کرمان فرستاد... و دولتشاه و ملک محمد نام را که هردو از اقارب خواجه قوام الدین محمد بودند....به پی...
-
افغان
لغتنامه دهخدا
افغان . [ اَ ] (اِخ ) نام قبیله ایست مشهور. (از برهان ). همان اوغان است و وجه اشتقاق مقنع برای آن نیافته اند. (از دائرة المعارف اسلام از فرهنگ فارسی ). نام طایفه ایست که در مشرق ایران از حدود خراسان تا لب رود آمویه (جیحون ) سکنی دارند آنان مردمی دلیر...
-
افغان
واژهنامه آزاد
فریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست حافظ مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق ...
-
گنبدقابوس
لغتنامه دهخدا
گنبدقابوس . [ گُم ْ ب َ دِ ] (اِخ ) شهرستان گنبدقابوس قبلاً از نظر اداره ٔ آمار و ثبت احوال مرکز دشت گرگان ولی از نظر تقسیمات کشوری یکی از بخشهای شهرستان گرگان بود و در سال 1328 به شهرستان تبدیل گردید. حدود و خلاصه مشخصات آن بشرح زیر است :حدود: از طر...