کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوعیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوعیه
/'o[w]'iye/
معنی
= وعا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوعیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوعیَة، جمعِ وِعاء [قدیمی] 'o[w]'iye = وعا
-
اوعیه
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ یِ) [ ع . ] (اِ.) جِ وعاء. 1 - ظرف ها. 2 - مجاری ترشحی بدن .
-
واژههای مشابه
-
اوعیة
لغتنامه دهخدا
اوعیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ وِعاء و وُعاء. (ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (دهار). ظروف و آوندها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : و حروفش در اوعیه و ظروف تصحیح قرار گرفته . (تاریخ بیهق ). رجوع به وعاء شود.
-
جستوجو در متن
-
وعاء
فرهنگ فارسی معین
(و ) [ ع . ] (اِ.) آوند، ظرف . ج . اوعیه .
-
اواعی
لغتنامه دهخدا
اواعی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اوعیه . جج ِ وعاء. (المنجد).
-
ارساطون
لغتنامه دهخدا
ارساطون . [ ] (اِ) (شاید از ارکتوم لاطینی ) عاقونا. (بحر الجواهر). نعوظ و اختلاج شرم مرد همیشه و تمدّد اوعیه ٔ آب مردی .
-
مواعین
لغتنامه دهخدا
مواعین . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ ماعون . (ناظم الاطباء). ج ِ ماعون به معنی اثاث و لوازم خانه . (یادداشت مؤلف ) : افتتاح دکاکین آهنگری خواه حلبی سفید که ماده ٔ اقسام اوعیه و مواعین و سماورهای بزرگ و کوچک است ... (المآثر و آلاثار ص 101).
-
مترقی
لغتنامه دهخدا
مترقی . [ م ُ ت َ رَق ْ قی ] (ع ص ) افزون شونده . (آنندراج ) (غیاث ). بالا رفته . (ناظم الاطباء). صعود کننده . بالا رونده : و بخار نطفه از اوعیه ٔ منی به مصعد دماغ مترقی شد. (سندبادنامه ص 177). همواره در مدارج علو و معارج سمو متصاعد و مترقی باد. (سند...
-
غسان
لغتنامه دهخدا
غسان . [ غ َس ْ سا ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن محمدبن یوسف عبدی ، معروف به غسان بن ابی غسان ، مکنی به ابوعبداﷲ. او خطیب بود. (لسان المیزان ج 5 ص 218). پدر یحیی بن غسان است و در وفد عبدالقیس نزد پیغامبر آمد. اسناد حدیث وی درباره ٔ اشربه و اوعیه مضطرب است ...
-
وعاء
لغتنامه دهخدا
وعاء. [ وِ / وُ ] (ع اِ) اعاء. خنور. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آوند. (مهذب الاسماء). ظرف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). باردان . (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). ج ، اوعیة، اَوعاء. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (منتهی...
-
تبرک کردن
لغتنامه دهخدا
تبرک کردن . [ ت َ ب َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مبارک گرفتن . تبرک یافتن : مردمان صقلاب که بخدای بازگردند وفرزندی را بر جایگاه عبادت وقف کنند این شریانها [ شریانهایی که به اوعیه ٔ منی پیوسته است ] ببرند تا قوت شهوت جماع از وی بریده شود و بدان تبرک کنن...
-
پیش بند
لغتنامه دهخدا
پیش بند. [ ب َ ] (نف مرکب ) آنکه پیش بندد. آنکه جلو گیرد. آنکه سدّ و مانع سازد برابر چیزی . || (اِ مرکب ) پیش سینه . پیش دامن . پارچه ای مربع مستطیل که از زیر گلو بپائین یا از کمر بپائین فرو آویزند و طرفین آنرا با بندی بگرد کمر بندند گاه طباخی یا خیا...
-
امراض
لغتنامه دهخدا
امراض . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مرض . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ناخوشیها. بیماریها. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).- امراض اطفال ؛ بیماریهای کودکان .- امراض جلدی ؛ بیماریهایی که در پوست پیدا میشود.- امراض داخلی ؛ بیماریهای درونی .- امراض دما...