کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوعار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوعار
لغتنامه دهخدا
اوعار. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وَعِر. (المنجد) (منتهی الارب ). || ج ِ وَعْر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دشوار، خلاف سهل . (از آنندراج ). || ج ِ وعیر. (المنجد). رجوع به وعر و وعیر شود.
-
واژههای همآوا
-
عوائر
لغتنامه دهخدا
عوائر. [ ع َ ءِ ] (ع اِ) گروه ملخ از هر گونه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
وعر
لغتنامه دهخدا
وعر. [ وَ ع ِ ] (ع ص ) دشوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دشوار و صعب . (ناظم الاطباء). || شعر معر وعر؛ موی کم ریخته شده . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، اوعار. (اقرب الموارد).
-
وعر
لغتنامه دهخدا
وعر. [ وَ] (ع ص ) زمین درشت . (مهذب الاسماء). دشوار. خلاف سهل .(منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، اَوْعُر، اوعار، وعور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) : چو سهلی بریدم رسیدم به وعری چو وعری بریدم رسیدم به سهلی . منوچهری .|| رجل وعر المعروف ؛ مرد...