کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوطار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوطار
/'o[w]tār/
معنی
= وطر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوطار، جمعِ وَطَر] [قدیمی] 'o[w]tār = وطر
-
اوطار
لغتنامه دهخدا
اوطار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَطَر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). حاجات . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به وطر شود.
-
واژههای همآوا
-
اوتار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوتار] [قدیمی] 'o[w]tār ۱. [جمعِ وَتَر] (موسیقی) = وَتَر۲. [جمعِ وَتر و وِتر] = وتر va(e)t
-
اوتار
لغتنامه دهخدا
اوتار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَتَر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). به معنی تارهای ساز و رودهای کمان . (غیاث اللغات از منتخب اللغة). زه ها. (نوروزنامه ). زه های کمان : گه از الحان مرغان گه ز اوتارخبر آرند جانت را...
-
جستوجو در متن
-
حاجتها
لغتنامه دهخدا
حاجتها. [ ج َ ] (اِ) جمع فارسی حاجت . اوطار. اَرائب . مآرب . اِرَب . حاج . حوائج .
-
تواتر
لغتنامه دهخدا
تواتر. [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) پیاپی شدن . (زوزنی ) (دهار). پیاپی آمدن یا پس یکدیگر آمدن به مهلت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پی درپی شدن ، مأخوذ از وتر بالکسر بمعنی تنهاتنها و یک یک بهم آمدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پی درپی بو...