کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوصاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اوصاف
/'o[w]sāf/
معنی
= وصف
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوصاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَوصاف، جمعِ وصف] 'o[w]sāf = وصف
-
اوصاف
فرهنگ فارسی معین
(اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ وصف ؛ صفت ها، چگونگی ها.
-
اوصاف
لغتنامه دهخدا
اوصاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وصف . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به وصف شود.
-
جستوجو در متن
-
ءَازِفَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
نزديک - از اوصاف روز قيامت
-
پرآب وتاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [عامیانه، مجاز] por[']ābotāb با شرح و بسط بسیار؛ بهتفصیل و با اوصاف بسیار.
-
nevertheless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با این اوصاف، با اینحال، هنوز، باز، ضمنا، با این وجود، معهذا، علیرغم
-
دینوند
فرهنگ نامها
(تلفظ: dinvand) (دین + وند (پسوند نسبت)) ، متصف به اوصاف دین ، دیندار.
-
پرآب و تاب
لغتنامه دهخدا
پرآب و تاب . [ ب ُ ] (ص مرکب ) پرطنطنه . پرطمطراق . به تفصیل . با اوصاف بسیار.
-
احمدرضا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ahmad rezā) (عربی) از نامهای مرکب مردان ؛ کسی که به اوصاف خشنودی و ستوده متصف است. ← احمد و رضا .
-
مباینات
لغتنامه دهخدا
مباینات . [ م ُ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) ج ِ مباینه . اختلافات . جداییها : آنچه از ایشان و در ایشان واقع باشد از مباینات و مخالفات ... (اوصاف الاشراف ).
-
چغزیده
لغتنامه دهخدا
چغزیده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف ) بمعنی ترسیده و واهمه کرده و بیم برده باشد. (برهان ). و رجوع به چغزیدن و چغریدن شود. ناله و زاری کرده : چند گردیده چو دولاب در این بحر عذاب سرفرو برده و چغزیده چو بوتیمارید. مولوی (از انجمن آرا).رجوع به چغزیدن شود.- در...
-
معین شدن
لغتنامه دهخدا
معین شدن . [ م ُ ع َی ْ ی َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تعیین شدن . معلوم شدن : تا خادم نیکبخت معین شود. (اوصاف الاشراف ص 9).
-
مشارکات
لغتنامه دهخدا
مشارکات . [ م ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ مشارکت : آنچه از ایشان و در ایشان واقع باشد از... مشارکات و آنچه بدین جهت تعلق دارد. (اوصاف الاشراف ص 35). و رجوع به مشارکت شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن قاسم معروف به رفیق قدیم . او راست : قطب السرور فی اوصاف الخمور. وی در سال 340 هَ . ق . حیات داشته است .