کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اوشی
لغتنامه دهخدا
اوشی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب است به اوش که از بلاد معروف فرغانه است . (از انساب سمعانی ). رجوع به اوش شود.
-
براکوه
لغتنامه دهخدا
براکوه . [ ب َ ] (اِخ ) نام کوهی است مابین مشرق و جنوب قصبه ٔ اوش واقع است ازولایت فرغانه نزدیک باندجان . (انجمن آرا) (برهان ).
-
بارتاس
لغتنامه دهخدا
بارتاس . (اِخ ) دو بارتاس (گیوم ). نام شاعر فرانسوی است متولد در من فور نزدیک اوش (1544 - 1590 م .). مؤلف «هفته » یا «آفرینش جهان » که از کتاب مقدس ملهم است .
-
جدغل کوه
لغتنامه دهخدا
جدغل کوه . [ ] (اِخ ) آب شاش از این کوه سرچشمه میگیرد و به آب خوشاب و نهر اوش پیوسته به فرغانه و اوزگند و مارغنان رسد ... (از نزهةالقلوب ج 3 ص 217).
-
روسبی باره
لغتنامه دهخدا
روسبی باره . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) روسپی باره : زنی چشمهای بغایت خوش و خوب داشت روزی از شوهرشکایت بقاضی برد قاضی روسبی باره بود از چشمهای اوش خوش آمد. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلن ص 148).
-
عبادتگاه
لغتنامه دهخدا
عبادتگاه . [ ع ِ دَ ] (اِ مرکب ) عبادتگه . جای پرستش و عبادت . سجده گاه . معبد. مزگت . (ناظم الاطباء). عبادتخانه . آنجا که خدا را در آن بپرستند : و عبادتگاهی ساخت و مردم را خداپرستی آموخت . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 28).ز سمرقند بسی کس به دعای تو شدند...
-
کاشان
لغتنامه دهخدا
کاشان . (اِخ ) شهری است بسیارنعمت ... و از آنجا دبیران و ادیبان بسیار خیزند و اندر وی کژدم بسیار خیزد. (حدود العالم ص 143). شهری است در ماوراءالنهر و وادی اخسیکت دم دروازه ٔ آن واقع شده . (معجم البلدان ). نسبت بدان کاشانی و کاشی هم آمده است .از سمرقن...
-
زیارتگه
لغتنامه دهخدا
زیارتگه . [ رَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مزار. زیارتگاه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ز سمرقند بسی کس به دعای توشدندبه زیارتگه کاشان و عبادتگه اوش . سوزنی .رفت از آنجا و برگ راه بساخت به زیارتگه مقدس تاخت . نظامی .زیارتگه اصل داران پاک ولی نعمت فرع داران خ...
-
شاش
لغتنامه دهخدا
شاش . (اِخ ) (نهرالشاش ) آب شاش . رود چاچ . جیحون . سیر دریا. اسم متداول رود بزرگ جگسارتس که اعراب سیحون مینامیدند و شهر مهم چاچ در حوالی آن واقع بود. رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 462 و 506 شود. حمداﷲ مستوفی درباره ٔ آن آورده است . آب شاش بماوراء ا...
-
براکوه
لغتنامه دهخدا
براکوه . [ ب َ ] (اِمرکب ) دامنه ٔ کوه . سینه ٔ کوه : اسطهبانات شهرکی است بناحیت پارس به براکوه نهاده . (حدود العالم ). اوش جایی آبادان است و بسیارنعمت و مردمانی جنگی و به براکوه نهاده است . (حدود العالم ). شومان شهری است استوار و به براکوه نهاده است...
-
بفش
لغتنامه دهخدا
بفش . [ ب َ ] (اِ) عظمت و شکوه و کر و فر باشد. (برهان ) (فرهنگ نظام ). مأخوذ از هندی ، عظمت و شکوه و کر و فر. (ناظم الاطباء). اوش و بوش یعنی کر و فر و عظمت . (رشیدی ). شکوه و عظمت و کر و فر باشد و آنرا بوش نیز گویند. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج...
-
قجغارباشی
لغتنامه دهخدا
قجغارباشی . [ ق ُ ] (اِخ ) نام محلی است . نام شهری است . (فرهنگ شاهنامه ) قچقارباشی : سپه را به قجغارباشی براندبه چین و ختن نامداری نماند. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2413 س 14).چو بشنید بیژن سپه گرد کردز ترکان سواران روز نبردز قجغارباشی بیامد دمان نج...
-
فرغانه
لغتنامه دهخدا
فرغانه . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) ناحیه ای است آبادان و بزرگ ، با نعمتهای بسیار و اندر وی کوه بسیار است و دشت و شهرها و آبهای روان . و در ترکستان است . آنجا برده بسیار افتد ترک . و اندر کوههای وی معدن زر و سیم است بسیار و معدن مس و سرب و نوشادر و سیماب و چ...
-
زلق
لغتنامه دهخدا
زلق . [ زَ ل َ ] (ع ص ، اِ) جای لغزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جای لغزناک . (دهار). زمینی که پا بر آن لغزان شود. (ترجمان القرآن ). زمین هموار بی گیاه . (غیاث اللغات ). و قوله تعالی : فتصبح صعیداً زلقاً ؛ ای ارضاً ...
-
کاسان
لغتنامه دهخدا
کاسان . (اِخ ) نام دهی باشد از نواحی سمرقند که بر شمال اخسیکت واقع است . (برهان ). شهری بزرگ در اول بلاد ترکستان ورای نهر سیحون و ورای شاش (چاچ ) و دارای قلعه ای استوار است و بر باب آن وادی اخسیکث است . (معجم البلدان ) (برهان قاطع چ معین ، حاشیه ٔ لغ...